AR | EN

1404-07-22 19:29

AR | EN

1404-07-22 19:29

اشتراک گذاری مطلب
وقتی اعتماد فرو می‌ریزد

چهار مانع اساسی در مسیر مذاکرات ایران و آمریکا از نگاه تحلیلگر الجزیره

گزارش حاضر، تلخیصی از محتوای یادداشت «احیای دیپلماسی ایران و آمریکا علیرغم دست دوستی ترامپ دشوار است» به قلم برایان ازگود است که در ۱۳ اکتبر ۲۰۲۵ در وب‌سایت الجزیره منتشر شده است.

ایران‌ویو۲۴-سیاست خارجی

الجزیره در یادداشتی به تحلیل چالش‌ها و موانع کلیدی بر سر راه احیای دیپلماسی میان ایران و ایالات متحده می‌پردازد و با ترسیم فضای پس از جنگ 12 روزه و حملات آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، به واکاوی دلایلی می‌پردازد که چرا پیشنهاد به ظاهر آشتی‌جویانه دونالد ترامپ برای مذاکره با ایران با موانع جدی روبرو است.

پارادوکس دیپلماسی در سایه تنش

سخنان دونالد ترامپ در کنست اسرائیل مبنی بر ارائه «دست دوستی» به ایران، در فضای پرتنش پس از جنگ 12 روزه میان ایران و اسرائیل و اقدام بی‌سابقه ایالات متحده در بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران عمیقا پارادوکسیکال است؛ در حالی که او از تمایل ایران برای دستیابی به توافق سخن می‌گوید و آن را «بهترین تصمیمی که ایران تا به حال گرفته» توصیف می‌کند، تحلیلگران و واقعیت‌های میدانی، موانع جدی و چندلایه‌ای را بر سر راه هرگونه مذاکره معنادار نشان می‌دهند. این گزارش به تفکیک این چالش‌ها می‌پردازد که فراتر از لفاظی‌های سیاسی، ریشه در اقدامات عملی، بی‌اعتمادی عمیق و خواسته‌های متضاد دارند.

فروپاشی اعتماد؛ بزرگترین مانع پیش روی دیپلماسی

اساسی‌ترین و شاید مهم‌ترین مانع در مسیر مذاکرات، از بین رفتن کامل اعتماد از سوی ایران است. بر اساس تحلیل تریتا پارسی، معاون اجرایی موسسه کوئینسی، اقدام نظامی آمریکا و اسرائیل علیه تأسیسات هسته‌ای ایران آن هم درست در زمانی که مذاکرات هسته‌ای در جریان بود، ضربه‌ای مهلک به حامیان دیپلماسی در داخل ایران وارد کرده است. این اقدام این تصور را تقویت کرده که «ایالات متحده از دیپلماسی به عنوان ابزاری برای فریب ایران و ایجاد یک حس امنیت کاذب استفاده می‌کند» تا در فرصت مناسب ضربه خود را وارد کند.

این حمله نظامی، مذاکره را از یک فرآیند سیاسی برای حل اختلاف به یک تله امنیتی بالقوه در نگاه طرف ایرانی تبدیل کرده است. زمانی که یک طرف در میانه گفتگو، اقدام به بمباران طرف دیگر می‌کند، عملاً اعتبار و امنیت هرگونه فرآیند دیپلماتیک آتی را زیر سوال می‌برد. به همین دلیل، حتی اگر ایران در را به روی دیپلماسی نبسته باشد، همانطور که از سخنان عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، برمی‌آید که یک «پیشنهاد معقول، متوازن و منصفانه» را بررسی خواهند کرد، اما پیش‌شرط رسیدن به چنین پیشنهادی، عبور از دیوار بلند بی‌اعتمادی است که پس از حملات ژوئن، مستحکم‌تر از همیشه شده است.

خواسته‌های حداکثری و غیرقابل انطباق؛ مساله غنی‌سازی صفر

دومین چالش بزرگ، ماهیت خواسته‌های ایالات متحده است که به نظر می‌رسد هدف آن نه یک توافق متوازن، بلکه تسلیم کامل ایران است. دولت ترامپ اصرار دارد که هرگونه توافق جدید باید شامل «ممنوعیت کامل غنی‌سازی اورانیوم» در ایران باشد. این درخواست بسیار فراتر از چارچوب توافق اولیه موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است که تنها به محدودسازی و نظارت شدید بر برنامه غنی‌سازی ایران می‌پرداخت.

از دیدگاه ایران، این خواسته به معنای نادیده گرفتن حقوق حاکمیتی این کشور است، به ویژه آنکه پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) غنی‌سازی اورانیوم را برای اهداف صلح‌آمیز منع نکرده است. این بن‌بست بر سر غنی‌سازی، به یک نقطه اختلاف بنیادین تبدیل شده است. به تعبیر تریتا پارسی «صرف‌نظر از لحن مثبت و کلمات محبت‌آمیز ترامپ، آنچه او به دنبال آن است، تسلیم شدن ایران است». تا زمانی که واشنگتن بر موضع غنی‌سازی صفر پافشاری کند، دستیابی به توافقی که تهران آن را «منصفانه» بداند، تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد.

تغییر موازنه قوا و فقدان انگیزه برای مصالحه در طرف آمریکایی

به‌رغم ادعای آمریکا مبنی بر تمایل به گفت‌وگو، سیاست واقعی واشنگتن بهره‌گیری از فشار حداکثری برای فرسایش توان چانه‌زنی ایران است.

در این تحلیل به نقل از گرگوری برو، تحلیلگر گروه اوراسیا آمده است: دولت ترامپ «با اطمینان از برتری نظامی و حمایت منطقه‌ای اسرائیل، در موقعیتی قرار دارد که ترجیح می‌دهد صبر کند تا ایران هزینه فشارها را بپردازد».

اما واقعیت میدانی حاکی از آن است که ایران، علیرغم خسارات واردشده، همچنان بر ظرفیت بازسازی، ابتکار و حفظ بازدارندگی خود تاکید دارد و سیاست صبر راهبردی‌اش تاکنون مانع از تحقق اهداف سیاسی آمریکا شده است.

فشار اقتصادی مضاعف و انزوای بین‌المللی

علاوه بر فشار نظامی، فعال‌سازی مکانیزم بازگشت خودکار تحریم‌های سازمان ملل متحد توسط سه کشور اروپایی (فرانسه، آلمان و بریتانیا) در ماه اوت، چالش دیگری را بر سر راه ایران قرار داده است. این اقدام با این استدلال صورت گرفت که ایران مفاد برجام را نقض کرده است. هرچند تهران با اشاره به خروج یکجانبه آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸ این استدلال را رد می‌کند، اما نتیجه عملی آن، افزایش فشار اقتصادی بر ایران است.

این فشار اقتصادی به گمان گرگوری برو می‌تواند بخشی از استراتژی ترامپ برای وادار کردن ایران به بازگشت به میز مذاکره با شرایطی مطلوب برای آمریکا باشد. در این میان، خشم ایران از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به دلیل عدم محکومیت حملات به تأسیسات هسته‌ای‌اش که تحت قوانین بین‌المللی محافظت‌شده قرار داشت، باعث شده است تا همکاری‌های نظارتی نیز تضعیف شود. این موضوع نیز چشم‌انداز هرگونه توافق مبتنی بر راستی‌آزمایی را پیچیده‌تر می‌کند.

چشم‌انداز تیره دیپلماسی

ازگود در یادداشتش تصویری از یک بن‌بست عمیق را ترسیم می‌کند؛ از یک سو، دولت ترامپ با لفاظی‌های آشتی‌جویانه، ظاهراً راه را برای دیپلماسی باز می‌گذارد، اما در عمل، سیاست‌های سخت‌گیرانه، خواسته‌های حداکثری و بهره‌برداری از دشواری استراتژیک ایران، هرگونه امکان توافق منصفانه را از بین برده است. از سوی دیگر، ایران با باور عمیق از بی‌اعتمادی ناشی از حملات نظامی در حین مذاکره و مواجهه با فشارهای اقتصادی و نظامی فزاینده، در موقعیتی نیست که بتواند به سادگی به نیات طرف مقابل خوش‌بین باشد یا خواسته‌هایی را بپذیرد که آن را نفی حاکمیت خود می‌داند.

چالش‌های موجود صرفاً سیاسی یا فنی نیستند، بلکه بنیادی و ساختاری‌اند؛ اعتماد از بین رفته، توازن قدرت به هم خورده، خواسته‌ها غیرقابل انطباق هستند و بازیگران منطقه‌ای مانند اسرائیل فعالانه در جهت تشدید تنش حرکت می‌کنند. در چنین شرایطی «دست دوستی» که ترامپ از آن سخن می‌گوید، بیشتر به تعارفی سیاسی برای بهانه‌تراشی شباهت دارد تا پیشنهادی واقعی برای حل مناقشه؛ و مسیر احیای دیپلماسی میان دو کشور همچنان مملو از موانع صعب‌العبور باقی می‌ماند.

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسی
جهان
تحلیل و یاداشت ها