تمرکز تازه رسانههای آمریکایی بر تعاملات ایران و چین تصادفی نیست و در بستر تحولات ژئوپلیتیکی غرب و شرق آسیا و رقابت فزاینده اقتصادی و مالی پکن و واشنگتن معنا و اهمیت مییابد. معادله جدید که میتواند نظم اقتصادی جهانی تحت رهبری واشنگتن را دچار چالش کند.
ایران ویو24- بین الملل
در هفتههای اخیر، چند رسانه شاخص آمریکایی از جمله والاستریت ژورنال و بلومبرگ مجموعه گزارشهایی منتشر کردهاند که محور اصلی آنها بررسی ابعاد جدید و کمتر شناختهشده روابط اقتصادی تهران و پکن، بهویژه در حوزههای انرژی، خودروسازی و فلزات پایه است. تمرکز تازه این رسانهها بر تعاملات ایران و چین تصادفی نیست و در بستر تحولات ژئوپلیتیکی غرب و شرق آسیا، مسئله ایران و رقابت فزاینده اقتصادی و مالی پکن و واشنگتن معنا و اهمیت مییابد.
بر اساس دادههای منتشرشده در این گزارشها، چین اکنون بهعنوان موتور محرک اصلی راهبرد دور زدن تحریمهای ایران عمل میکند. حدود ۹۰ درصد از نفت صادراتی ایران و نزدیک به ۲۵ درصد از کالاهای غیرنفتی کشور به مقصد چین ارسال میشود. رسانههای غربی مدعی هستند که این همکاریها از طریق شبکههای مالی غیررسمی، سامانههای پرداخت موازی و سازوکارهای تهاتری چندلایه انجام میشود که عملاً سطح شفافیت مورد انتظار واشنگتن را کاهش داده و کنترل آمریکا بر جریان تجارت تحریمشده ایران را تضعیف کرده است.
تحلیلگران معتقدند تمرکز فزاینده رسانههای آمریکایی بر این موضوع، ناشی از ترکیب سه نگرانی راهبردی و همزمان در دستگاه سیاستگذاری ایالات متحده است:
۱. ناکامی سیاست فشار حداکثری علیه ایران و توان تهران در حفظ تداوم صادرات انرژی از مسیرهای غیررسمی با تکیه بر حمایت ساختاری چین؛
۲. تثبیت موقعیت چین بهعنوان کانون تجارت جهانی خارج از سامانه مالی غرب که میتواند در میانمدت به تضعیف نقش دلار در مبادلات جهانی بینجامد؛
۳. و پیوند ساختاری اقتصاد ایران با پروژههای بلندمدت ژئواقتصادی چین مانند ابتکار «کمربند و جاده»، که به تعبیر کارشناسان غربی، میتواند الگوی بدیلی برای نظم اقتصادی تحت رهبری آمریکا ایجاد کند.
به باور ناظران، تمرکز اخیر رسانههای آمریکایی تنها جنبه اطلاعرسانی ندارد، بلکه بخشی از یک عملیات رسانهای–سیاسی هماهنگ برای اعمال فشار بر دولت دونالد ترامپ به شمار میرود تا رویکردی سختگیرانهتر و تهاجمیتر در قبال همکاریهای اقتصادی تهران و پکن اتخاذ کند. در واقع، برجستهسازی این موضوع در رسانههای جریان اصلی غربی را میتوان ابزاری برای شکلدهی به افکار عمومی و آمادهسازی زمینه تصمیمسازی در سطوح عالی سیاست خارجی واشنگتن دانست.
در عین حال، دادهها و لحن این گزارشها نشان میدهد که راهبرد تهران در متنوعسازی شرکای اقتصادی و انتقال محور تعاملات به شرق آسیا تا حد زیادی موفق و مؤثر بوده است. همین امر موجب نگرانی واقعی و فزاینده در محافل تصمیمسازی آمریکایی شده است؛ بهویژه در شرایطی که روابط چین و آمریکا به پایینترین سطح طی دو دهه گذشته رسیده و هرگونه تعمیق همکاری اقتصادی تهران با پکن، از نگاه واشنگتن، بخشی از رقابت ژئوپلیتیکی گستردهتر میان دو قدرت بزرگ جهانی تلقی میشود.



