ابومحمد الجولانی، رهبر پیشین «جبههالنصره» و «تحریرالشام» ـ که تا همین چند ماه پیش آمریکا برای دستگیریاش ۱۰ میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود ـ امروز در نیویورک با مقامهای ارشد آمریکایی دیدار میکند و حتی قرار است برای دیدار با دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به کاخ سفید برود. این چرخش حیرتانگیز، تصویری روشن از تناقضهای اخلاقی و راهبردی در سیاست خارجی غرب است؛ پرسشی بزرگ که چرا و چگونه یک «تروریست تحت تعقیب» به «طرف گفتوگو» بدل میشود؟ آیا منافع مقطعی ژئوپلیتیک میتواند گذشتهٔ خشن و پیوندهای تروریستی را پاک کند؟ آیا مشروعیتبخشی ظاهری به چنین چهرههایی میتواند به ثبات منطقهای منجر شود یا برعکس، جرقهای برای خشونت، فرقهایسازی و بیاعتمادی تازه خواهد بود؟
ایران ویو24- بین الملل
صحنهای که امروز در نیویورک رقم میخورد، بیش از آنکه یک رویداد دیپلماتیک باشد، نمادی از تغییر چهرهای تکاندهنده در سیاست خارجی غرب است. ابومحمد الجولانی (احمد الشرع) که تا چند ماه پیش نماد خطر و خشونت افراطی بود، اکنون به عنوان «مهمان سیاسی» در حال گفتوگو با مقامهای ارشد آمریکایی از جمله مارکو روبیو و دیوید پترائوس است و قرار است پایش به واشنگتن و حتی کاخ سفید برسد.
این روایت زمانی شگفتانگیزتر میشود که دیوید پترائوس، مدیر سابق سیا، با لحنی صمیمی از الجولانی میپرسد: «ما در عراق در دو سوی مقابل بودیم؛ من فرماندهی را بر عهده داشتم و تو در بازداشت بودی. اکنون تو رئیسجمهور سوریه هستی و در مجمع عمومی سازمان ملل حضور داری. چگونه از القاعده در ۲۱ سال پیش به اینجا رسیدی؟» و حتی پا را فراتر میگذارد و نگرانیاش را از میزان خواب و آرامش الجولانی ابراز میکند، در حالی که میگوید خود او نیز از طرفداران این رهبر سابق القاعده است.
منتقدان بر این باورند که هر دو طرف ـ هم الجولانی و هم آمریکا و غرب ـ بیش از آنکه به پیروزی یا مشروعیت واقعی نزدیک باشند، به سرابی دلبستهاند که دیر یا زود واقعیت ماهویاش آشکار خواهد شد. این تغییر ناگهانی، افشاگری ها و پرسش های بنیادین درباره معیارهای اخلاقی، حقوقی و پیامدهای راهبردی سیاست خارجی غرب مطرح میکند:
دوم؛ مسئلهٔ پیامد میدانی این اکرانِ سیاسی است. به ویژه اینکه طبیعتا مشروعیتبخشی ظاهری به رهبر گروهی با سابقهٔ نظامی-تروریستی ممکن است انگیزهٔ بازماندگان قربانیان و گروههای رقیب را بالا ببرد، بهانهای برای تشدید فرقهایسازی یا بازآرایی مسلحانه فراهم سازد و در نهایت زمینهٔ ناپایداری بلندمدت را تقویت کند. هیچ تضمینی وجود ندارد که گفتگوهای پشت درهای بسته به تغییر رفتار ساختاری گروه یا خلعسلاح واقعی بینجامد؛ در عوض، احتمال بهرهبرداری تبلیغاتی و ساخت یک «چهرهٔ قابل مذاکره» در رسانهها بسیار بالاست.
سوم؛ بحث درباره پیامد حقوقی و استانداردهای دوگانه است. اگر مجازات و انزوا برای کسانیست که خشونت سازمانیافته مرتکب شدهاند، چرا عدهای ناگهان از آن انزوا خارج میشوند؟معیارها چیست؟ چه تضمینهایی برای تغییر رفتار یا پاسخگویی وجود دارد؟ کوتاهی در پاسخ به این پرسشها، حقوق بینالملل و قواعد مقابله با تروریسم را تضعیف میکند.
چهارم؛ نقش آمریکا و متحدانش در این نمایش باید دقیقاً تبیین شود. مسلما این دیدارها و استقبالها بخشی از راهبردی بزرگتر برای مهارِ بازیگران منطقهای دیگر است. در همین حال بازیگران منطقهای و گروههای محلی این تغییر جهت را ثبت میکنند و ممکن است بر مبنای آن راهبردهای جدیدی طراحی کنند: برخی برای تداوم مقاومت یا تقویت مواضع خود انگیزه پیدا خواهند کرد و برخی دیگر ممکن است بهدنبال همگرایی تازه با بازیگرانی روند که مشروعیت بینالمللی یافتهاند. به بیان سادهتر، مشروعیتِ صوریِ یکی میتواند جریانی از بازتنظیم قدرت در میدان ایجاد کند که پیشبینیپذیر نیست.
جمعبندی راهبردی سردبیری ایران ویو24
تحول شگفتانگیز ابومحمد الجولانی – از «تروریست تحت تعقیب» با جایزه ۱۰ میلیون دلاری تا «مهمان سیاسی» در نیویورک و واشنگتن – نه فقط یک رویداد دیپلماتیک، بلکه آینهای است از تناقضها و معیارهای دوگانه سیاست خارجی آمریکا و متحدانش.
این چرخش، نشان میدهد که «اتهامزنی»ها، «تهدید خواندن»ها و «تروریستخواندن»ها در دستگاه سیاست خارجی آمریکا و غرب، اغلب نه بر پایه معیارهای حقوقی یا اخلاقی پایدار، بلکه بر اساس محاسبات مقطعی، منافع ژئوپلیتیک و اولویتهای آمریکا و متحدانش چون اسرائیل تنظیم میشود.
اگر الجولانیِ القاعدهایِ دیروز میتواند امروز به «مذاکرهکننده مشروع» تبدیل شود، همین الگو هشدار میدهد که بسیاری از برچسبها و اتهامهای فعلی واشنگتن علیه دیگر بازیگران منطقهای نیز فاقد پشتوانه اصولی است و بیش از آنکه به واقعیت میدانی تکیه داشته باشد، ابزاری برای پیشبرد منافع و فشار سیاسی واشنگتن است.