تایید توافقهای سیاسی در کنگره امریکا به معنای تبدیل کردن آنها به یک سند حقوقی و لذا یک فرایند پیچیده و دشوار حقوقی است. زیرا به معنای پایبندی هر دو حزب و مهمتر از آن هر سه قوه به آن توافق بوده و دست قوه مجریه و روسای جمهور بعدی را در تغییر آنها میبندد.
این امر به نوعی خلاف این قاعده نانوشته در نظام ریاستی آمریکاست که رئیس جمهور باید قدرت اصلی را داشته باشد و نهادهای دیگر باید این قدرت را موازنه کنند نه اینکه مهار کنند در نظام.های ریاستی، رئیس جمهور و نه پارلمان نماد اصلی جمهوریت و رای مردم است.
از این رو درخواست ایران برای تایید توافق هستهای در کنگره امکان اندکی برای عملی شدن دارد.
در این مورد میتوان به درخواست عربستان برای انعقاد یک توافق امنیتی با آمریکا اشاره کرد. عربستان خواهان این شده است که توافق امنیتی این کشور با آمریکا در کنگره این کشور تصویب شود و به نوعی حالت فراحزبی به خود بگیرد. یکی از دلایل طولانی شدن مذاکرات آمریکا و عربستان بر سر توافق امنیتی همین درخواست است و تاکنون تضمینی برای تصویب این توافق در کنگره داده نشده است.
معمولا قوه مجریه هم تمایلی ندارد، توافق سیاسی خارجی را برای تصویب به کنگره بفرستد.
زیرا ممکن است به دلیل رقابتهای حزبی تصویب نشود و اعتبار و اقتدار قوه مجریه زیر سوال برود.
در نظامهای ریاستی روسای جمهور ترجیح میدهند با این کار اقتدار خود را حفظ کنند.
نظام سیاسی آمریکا از نوع ریاستی قوی است و لذا رئیس جمهور نمیخواهد از طریق فرستادن توافقهای خارجی به کنگره جهت تصویب اختیار عمل خود را محدود کند.
کارکرد اصل نظارت و موازنه این است که از نقض احتمالی قانون اساسی و افزایش بیرویه اختیارات و قدرت رئیس جمهور جلوگیری کند، اما به معنای بستن دست و پای رئیس جمهور در اداره کشور نیست. به همین دلیل است که در حقوق اساسی آمریکا، کنگره اختیار استیضاح وزرا را ندارد و عدم اعتماد به وزرا در آن تعبیه نشده است، تا قدرت رئیس جمهور بیش از حد محدود نشود.
در این چارچوب کنگره عموما قدرتی کمتر از رئیس جمهور دارد. البته در عرصه سیاست عملی است که دامنه و نحوه نظارت کنگره بر رئیس جمهور تعیین میشود.
در چند دهه اخیر رئیس جمهور توانسته است با وجود مخالفت کنگره از قدرت اجرایی خود برای دور زدن آن استفاده کند. آخرین نمونه در این مورد اعمال تعرفهها توسط ترامپ بود.
قانون اساسی امریکا اختیار اعمال تعرفهها را به کنگره داده است، اما ترامپ با دور زدن کنگره و با استناد به یک قانون قدیمی تعرفهها را اعمال کرد. هر چند مخالفت سیاستمداران و برخی اعضای کنگره با اعمال تعرفهها باعث شد که ترامپ اجرای آنها را به مدت ۹۰ روز تعلیق کند.
منظور این است که نظام نظارت و موازنه در آمریکا بیشتر تابع عرف و رویه سیاسی است تا یک رویه مشخص و مکتوب و مورد اجماع و بستگی به این دارد که رئیس جمهور تا چه حد میتواند از اختیارات خود استفاده کند.
معمولا روسای جمهوری ترجیح میدهند با بروکراسی و قوه مقننه تقابل نکنند و رویههای حقوقی موجود را رعایت کنند، اما ترامپ چندان تابع قواعد مرسوم و رویه های جا افتاده نیست.
لذا در پاسخ به این سوال که آیا کنگره میتواند توافق با ایران را به هم بزند؟ باید گفت که این موضوع بستگی به رئیس جمهور آمریکا دارد.
تا زمانی که رئیس جمهور آمریکا به صورت جدی از یک توافق بینالمللی حمایت کند، معمولا کنگره ترجیح میدهد با رئیس جمهور درگیر نشود.
ضمن این که در سیاست واقعی در آمریکا موضوعات متعدد اختلافی بین کنگره و رئیس جمهور وجود دارد و اعضای کنگره مثل هر کشور دیگری ترجیح میدهند، در موضوعاتی که منافع آنها را بصورت جدی تهدید میکند با رئیس جمهور آمریکا وارد لابی و چانهزنی شوند.
لذا موضوعات دیگر در اختیار رئیس جمهور است. مثلا با وجود مخالفت جمهوریخواهان کنگره آمریکا، در زمان اوباما توافق برجام اجرایی شد و صرفا زمانی که ترامپ رئیس جمهور شد، توانست از آن خارج شود.
اما نحوه عملکرد لابیها در آمریکا و از جمله لابی قدرتمند یهودی متفاوت از نحوه عملکرد اعضای سنا و نمایندگان مجلس آمریکاست.
معمولاً لابیها شیوه و قاعده روشنی برای اثرگذاری بر تصمیمات کنگره ندارند و از روشهای متعدد و گاه غیر شفاف بهره می گیرند.
در آمریکا قانون لابی وجود دارد و لابی کردن به رسمیت شناخته شده است اما لابی کنندگان از روشهای غیر شفاف برای اثرگذاری بر تصمیمها استفاده میکنند.
لابی یهود در آمریکا افزون بر استفاده از رسانههای بانفوذ میتواند با شیوههای مختلف، تصمیمهای کنگره را تحت تاثیر قرار دهد.
لابی کردن با سناتورها برای پیشنهاد دادن یک قانون یا زیر سوال بردن یک قانون دیگر، مخالفت با توافق در رسانهها، سازماندهی اعتراضات علیه یک توافق از جمله شیوههایی است که لابی یهودی میتواند با آنها توافق ایران و آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد.
لابی یهود بعد از توافق برجام در سال ۹۴ حدود ۲۰ میلیون دلار برای مخالفت با آن اختصاص داد اما تا زمانی که اوباما از برجام حمایت کرد، نتوانست به خواسته خود برسد.
در مورد ترامپ هم این قاعده صادق است و تا زمانی که ترامپ بخواهد با ایران توافق کند لابی یهودی نمیتواند خواسته خود را بر او تحمیل کند.
برگزاری جلسات استماع بین اعضای سنا و قوه مجریه و درخواست سناتورها از وزرای خارجه یا مشاور امنیت ملی برای حضور در سنا و ارائه توضیحات از جمله دیگر ابزارهای قانونی است که لابیها میتوانند از آن استفاده کنند، ولی لازمه این امر آن است که سناتورها را برای انجام این کار متقاعد کند.
به عبارت دیگر لابیها باید سناتورهایی را پیدا کنند که با آنها موافق باشند تا بتوانند از طریق آنها روند حقوقی لازم برای زیر سوال بردن توافق را آغاز کنند.
اما در نهایت و در نظام ریاستی قوی مثل آمریکا قدرت رئیس جمهور برای حفظ توافقات به مراتب بیشتر از کنگره آمریکاست و تا زمانی که رئیس جمهور بخواهد در یک توافق بماند کنگره نمیتواند مانع این کار شود. برعکس اگر رئیس جمهور بخواهد از توافقی خارج شود معمولا کنگره نمیتواند مانع این کار شود و ما در تجربه برجام این را به وضوح دیدیم.