آمریکا و اسرائیل با نقاب آشتی و مذاکره، پشت پرده تلههای نظامی و ترور علیه ایران را طراحی میکنند؛ تقابلی که سرنوشت خاورمیانه را رقم میزند.
نیدیا اِگرمی-تحلیلگر بینالمللی، کارشناس و خبرنگار مکزیکی
تا هفته ماقبل آخر آوریل، همه شواهد نشان از آن داشت که رئیسجمهوری آمریکا در تلاش است تا خود را به عنوان معمار آشتی نسبی با جمهوری اسلامی ایران به جهان معرفی کرده و از ادامه همدستی در نسلکشی رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان غزه جلوگیری کند. از این رو، گفتوگو در مسقط میان هیاتهای آمریکایی و ایرانی انجام شد.
این گفتوگوی نزدیک بین دو بازیگر، ایالات متحده و ایران، که بیش از ۴۶ سال با هم اختلاف داشتند و منافع و دیدگاه ژئوپلیتیکی آنها در منطقه استراتژیک خاورمیانه با هم تلاقی داشت، بسیار مهم بود. رسیدن به تفاهم اولیه با این قدرت غربی در مورد ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران کلیدی بود. اما برای رئیسجمهوری فعلی آمریکا، حمله به ایران برای حفظ پایگاه انتخاباتی او و در نتیجه نشان دادن قدرتی که در تضاد با دستاوردهای اقتصادی ضعیف دولتش (افزایش تورم و بیکاری)، بسیار مهم بود.
از منظر تاریخی، غرب بزرگ (به رهبری ایالات متحده و همراه با اتحادیه اروپا، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند در یک مدل امپراتوری مشترک) همواره از رژیم صهیونیستی محافظت کرده است. این حمایت از اسرائیل، از سال ۱۹۴۸، با دیدگاه ژئوپلیتیکی امپریالیستی ایالات متحده سازگار است و بنابراین از توسعهطلبی اسرائیل و رویه نژادپرستانه-نئوفاشیستی آپارتاید علیه فلسطینیها، صاحبان مشروع سرزمینی که اکنون توسط دولت صهیونیستی اشغال شده است، حمایت میکند.
۷۷ سال است که جمهوریخواهان و دموکراتهای آمریکایی، تلآویو را متحد اصلی و شریک استراتژیک خود قرار دادهاند، با یک هدف واحد: تبدیل اسرائیل به عامل خود در طرح امپریالیستیشان برای تغییر شکل چشمانداز منطقهای. برای این منظور، مجتمع نظامی-صنعتی ایالات متحده، برتری نظامی اسرائیل را تقویت کرد و رهبران سیاسی ایالات متحده در توسعه – و مصونیت عملیاتی در خارج از کشور – سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل نقش داشتند.
در مدت کوتاهی، رژیم اسرائیل با لابیگری منفور خود در کمیتههای کلیدی کنگره، به ویژه در میان تندروها، قدرت رو به رشد خود را در قلب قدرت سیاسی آمریکا به نمایش گذاشت. این فرآیند، اتحاد همزیستی صهیونیستی-آمریکایی را شکل داده است که امروزه، به عنوان نمونه، به تحریمهای سیاسی و تجاری دونالد ترامپ علیه برزیل تبدیل شده است؛ چرا که رئیسجمهوری لولا داسیلوا از قتل عام اسرائیل در فلسطین انتقاد کرده است.
بروز مداوم خشونت و تجاوز، شاخصه همکاری اسرائیل و آمریکا است. کافی است به یاد بیاوریم که در شش ماه گذشته، اسرائیل پنج کشور را بمباران کرده است، تجاوزی نظامی که تنها با حملات آدولف هیتلر در سال ۱۹۴۰ به چکسلواکی، لهستان و اروپای شرقی قابل مقایسه است، و آن را با ادعای حق دفاع از خود و ادامه تهاجم توجیه کرد.
امروزه، رژیم صهیونیستی از این مغالطه ناپایدار «حق دفاع از خود» برای اجرای ژئوپلیتیک نواستعماری ایالات متحده در طراحی مجدد خاورمیانه و با دیدگاه توسعهطلبانه خاص خود، پیشروی به سمت شرق (یعنی آسیای مرکزی، قفقاز، روسیه و چین) استفاده میکند.
چه نیروهایی با این پروژه مخالفند؟ از 20 ژانویه، جهان شاهد تجاوز حسابشده علیه جمهوری اسلامی ایران، کشوری مستقل که توسعهطلبی این دو را رد میکند، بوده است: صهیونیسم اسرائیلی و حامی آن، تکنوامپریالیسم آمریکایی. بنابراین، در کنار نسلکشی بیمجازات فلسطینیان در غزه و ترور ماهها قبل رهبرشان در خاک ایران، تلآویو و واشنگتن رهبری حزبالله را هدف قرار دادند: عملیات انفجار پیجرهای رادیویی و سپس بمباران مقر آنها در لبنان.
و برای راضی کردن تهران، استراتژیستهای دونالد ترامپ تله مذاکرات دوجانبه در عمان در مورد توافق احتمالی بر سر برنامه هستهای ایران را پهن کردند؛ و همانطور که میدانیم، درست زمانی که یکی از دورهای تعیینکننده این مذاکرات در شرف برگزاری بود، ۲۰۰ هواپیمای اسرائیلی اهداف نظامی و غیرنظامی ایران را بمباران کردند، در حالی که پهپادها اعضای ارشد سپاه پاسداران و متخصصترین دانشمندان این کشور را هدف قرار داده و ترور کردند.
مطبوعات غربی درخواست ۵۷ کشور مسلمان و عرب برای دستیابی به صلح در خاورمیانه را پنهان میکنند؛ همه آنها خواستار پایان اشغال توسط اسرائیل و تولد کشور فلسطین هستند. چنان که اردن – متحد تلآویو – در مواجهه با فاجعه غزه، از سپتامبر ۲۰۲۴، از طریق ایمن صفدی اعلام کرد: «۳۰ سال تلاش برای متقاعد کردن مردم به اینکه صلح امکانپذیر است، و دولت اسرائیل همه چیز را خراب کرده است.»
از منظر تاریخی، حضور و اقدامات آمریکا با هدف مشروعیت بخشیدن به طرح پیشروی نواستعماری آن در خاورمیانه بوده است. در نتیجه، کشورهای عرب و مسلمان منطقه تحت فشار، تهدید، تلافی و اخاذی قرار گرفتهاند تا آنچه را که استعمارگران «عمل انجام شده» میدانند، بپذیرند.
با این حال، در ربع اول قرن بیست و یکم، نئوکلونیالیسم غربی-صهیونیستی برقرار نخواهد شد زیرا شرایط عینی حاضر، متفاوت از شرایط قرن شانزدهم است. امروزه، قدرتهای متوسط و یک دیدگاه اقتصادی ضد هژمونیک در حال ظهور هستند که در بلوک بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی) و نسخه بزرگتر آن تجسم یافته است، که تقاضای جنوب جهانی برای یک نظم جهانی جدید چند قطبی و ضد هژمونیک را ارائه میدهد.
این نیروی عظیمی است که در مخالفت با تبانی فعلی بین غرب بزرگ و اسرائیل قرار دارد؛ تبانیای که با اولین ریاست جمهوری دونالد ترامپ تشدید و به توافقنامههای موسوم به ابراهیم منجر شد.
این اولین گام مستحکم به سوی تثبیت دیدگاه نئواستعماری ایالات متحده بود. برای این منظور، هم ترامپ سرمایهدار آمریکایی و هم بنیامین نتانیاهو نخست وزیر فاسد، طرح خود را برای حمله به ایران، تنها دولت منسجم، قوی و کاملا ضد هژمونیک که با آنها مخالف بود، تثبیت کردند.
خنثیسازی تهران از زمان پیروزی انقلاب اسلامی هدف واشنگتن بوده است. برای این منظور، به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل و آدمکشهای آنها تکیه کرده است؛ عواملی که در سال ۲۰۲۴ موفق به نفوذ در تهران و ترور رهبر حماس و در سال ۲۰۲۵ شناسایی رهبران ارشد سپاه پاسداران و دانشمندان هستهای شدند؛ با این ایده که برنامه هستهای ایران را که البته به خوبی میدانستند کاملا صلحآمیز است، از بین ببرند.
شایان ذکر است که امروزه، ایالات متحده و اسرائیل دو قدرت هستهای هستند؛ اولی تنها کشوری در تاریخ بود که از انرژی هستهای ویرانگر علیه غیرنظامیان در هیروشیما و ناگازاکی استفاده کرد، جایی که بیش از ۲۰۰ هزار نفر را ۸۰ سال پیش کشت. این در حالی است که در مورد ایران، آژانس انرژی اتمی بار دیگر تاکید کرده که بازرسیهایش هیچ مدرکی مبنی بر غنیسازی اورانیوم توسط این کشور برای اهداف تسلیحاتی پیدا نکرده است.
امروزه، مشخص شده است که اسرائیل دستکم ۲۰۰ بمب اتمی ذخیره کرده است و این امر آن را به تنها بازیگر خاورمیانهای تبدیل میکند که قادر به استفاده از این سلاح ویرانگر است. بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط اسرائیل با رضایت کامل ایالات متحده انجام شد و بدین ترتیب استراتژی ۱۹۴۵ خود را تکرار کرد: ارسال پیامی به پادشاهیهای عرب مبنی بر اینکه مصمم است از سلاحهای اتمی برای مطیع کردن آنها استفاده کند.
اگرچه هدف واشنگتن-تلآویو گسترش نفوذ خود به فراتر از خاورمیانه است، اما آنها از «شورشیان» و جهادیهای سوری که بشار اسد را برکنار کردند و ترانزیت گاز به آنجا را کنترل کردند، حمایت مالی کردند. امروز، پرچم ستاره داوود دوباره بر فراز بلندیهای جولان به اهتزاز درآمده است.
با این حال، رد تصمیم رژیم اسرائیل برای الحاق کامل و بدون چون و چرای سرزمین فلسطین و اخراج مردم آن، از سوی اتحادیه عرب صورت میگیرد که دبیر آن، احمد ابوالغیط، هشدار داد که این قصد، تنشها را تشدید میکند و شانس دستیابی به صلح بر اساس دو کشور را کاهش میدهد.
به همین ترتیب، پارلمان عرب، اسرائیل را به تلاش برای نابودی آرمان فلسطین با «جنگ نسلکشی، پاکسازی قومی و آوارگی اجباری» مردم غزه متهم کرد. این نهاد منطقهای، تلآویو را مسئول همه عواقب اقداماتش دانست.
به طور خلاصه، دولت صهیونیستی چهره خشنترین امپریالیسم غربی در خاورمیانه است که نه تنها بر نابودی جامعه فلسطین، بلکه بر جامعه ایران، لبنان، سوریه و یمن نیز تمرکز دارد. با وجود این چشمانداز تاریک، ایران از تهاجم آمریکایی-صهیونیستی پیروز بیرون آمده و با نیروی چندقطبی نوظهور به رهبری بریکس و جنوب جهانی همراه شده است. پیروزی از آن این ملتهاست.