در قالب همکاریهای زیستمحیطی، ایالات متحده و نهادهای بینالمللی وابسته، به دادههای مهم اقلیمی، زمینشناسی، منابع آب، پوشش گیاهی و زیستی کشورها دسترسی پیدا میکنند. تحلیل این دادهها میتواند اطلاعات راهبردی ارزشمندی برای برنامهریزیهای اقتصادی، امنیتی یا حتی نظامی فراهم کند. بله؛ اقلیم به یک سلاح پنهان در جنگ ژئوپلیتیکی تبدیل شده است. در چنین شرایطی، کشورهایی مانند ایران نهتنها باید برای مقابله با تغییرات اقلیمی جهانی آماده باشند، بلکه باید با هوشمندی کامل با سیاست اقلیمی بینالمللی دشمنان مواجه شوند؛ حوزهای که میدان نبردی خاموش است که ساختارهای جمعیتی، منابع و امنیت ملی کشور را هدف گرفته اند.
تهران- ایران ویو24
بر اساس دادههای معتبر علمی، ایران در زمره ده کشور نخست جهان از نظر میزان آسیبپذیری در برابر پدیده تغییرات اقلیمی قرار دارد. در دو دهه گذشته، شاخصهای اقلیمی کشور دستخوش تحولات نگرانکنندهای شدهاند؛ از جمله کاهش میزان بارندگی، افزایش دمای متوسط سالانه، و افزایش فراوانی و شدت رخدادهای حدی نظیر سیلابها و خشکسالیهای پیدرپی. با این حال، آنچه امروز در حال وقوع است، صرفاً نتیجه فرآیندهای طبیعی و زیستمحیطی نیست؛ بلکه سیاست نیز بهنحوی فزاینده بر اقلیم سایه افکنده و آن را به ابزاری ژئوپلیتیکی در نظام بینالملل بدل کرده است.
در سالهای اخیر، محیط زیست از یک مقوله صرفاً علمی و تخصصی خارج شده و به یکی از ارکان نوظهور سیاست خارجی قدرتهای بزرگ، بهویژه ایالات متحده آمریکا، تبدیل شده است. ایالات متحده در کنار ابزارهای سنتی تحریم و فشار نظامی، از اهرمهای مرتبط با مسائل زیستمحیطی نیز بهره میگیرد تا کشورهایی که با سیاستهای ژئوپلیتیکیاش همسو نیستند—از جمله جمهوری اسلامی ایران—را در تنگنای مضاعف قرار دهد.
مشاهدات میدانی، افزایش غلظت آلایندهها، خشکی چشمهها، طوفانهای گردوغبار، و واژگان پرکاربردی چون «بیابانزایی»، «تنش آبی»، «گرمایش سریعتر از میانگین جهانی» و «ریزگردهای فرامرزی» مؤید آن است که بخشی از تحولات اقلیمی در منطقه، تحت تأثیر مداخلات انسانی فرامرزی و سیاستهای بینالمللی نابرابر قرار دارد. به عبارت دیگر، در اینجا نه تنها طبیعت، بلکه اراده و مداخله سیاست نیز در حال بازآرایی اقلیم است.
تأثیرات تحریم بر تغییرات اقلیمی ایران
تحریمهای اقتصادی اعمالشده از سوی ایالات متحده و متحدانش، تأثیری عمیق، چندلایه و غیرمستقیم بر تشدید بحرانهای زیستمحیطی در ایران داشتهاند. این اثرگذاری در ابعاد مختلف قابل تحلیل است:
۱. محدودسازی دسترسی به فناوریهای پاک و زیرساختهای زیستمحیطی نوین
تحریمها موجب انسداد مسیر واردات فناوریهای روز دنیا در حوزه محیط زیست، تجهیزات کنترل آلایندهها و سامانههای تولید انرژی تجدیدپذیر شدهاند. این امر منجر به:
-
تداوم وابستگی فرآیندهای صنعتی و نیروگاهی به سوختهای فسیلی و پرآلاینده؛
-
کاهش امکان بازسازی و نوسازی زیرساختهای فرسوده در بخشهای صنعتی، پالایشگاهی، حملونقل و کشاورزی؛
-
افزایش انتشار آلایندهها در هوا، خاک و منابع آبی کشور.
۲. تشدید بهرهبرداری غیرپایدار از منابع طبیعی داخلی
در پی محدودیتهای ارزی و کاهش توان وارداتی، اقتصاد کشور بهسمت استفاده مفرط از منابع طبیعی داخلی (نظیر آبهای زیرزمینی، معادن، جنگلها و خاک) سوق یافته است. پیامدهای این روند شامل:
-
بهرهبرداری فزاینده و غیراصولی از منابع؛
-
فرسایش گسترده خاک؛
-
افت شدید منابع آبی زیرزمینی؛
-
تخریب اکوسیستمهای حساس همچون جنگلها و تالابها.
۳. تضعیف نظام حکمرانی اقلیمی و زیستمحیطی
تحریمها، بهویژه در حوزه بانکی و مالی، موجب تحلیل توان دولت در تأمین بودجه برای برنامههای مقابله با آثار تغییرات اقلیمی شدهاند. بهویژه:
-
کاهش سرمایهگذاری در پروژههای کنترل خشکسالی، مدیریت سیلاب، مقابله با ریزگردها و کاهش اثرات گرمایش شهرها؛
-
تضعیف نهادهای کلیدی همچون سازمان محیط زیست، منابع طبیعی و مراکز پژوهشی اقلیمی؛
-
توقف یا کند شدن برنامههای بلندمدت سازگاری با تغییر اقلیم (Climate Adaptation).
۴. افت کیفیت تولید و افزایش آلودگی ناشی از تولیدات غیراستاندارد
محدودیت در دسترسی به فناوریهای مدرن و استانداردهای بینالمللی، صنایع داخلی را بهسمت تولید غیراستاندارد، ارزان و با بهرهوری پایین سوق داده است. این وضعیت منجر به:
-
افزایش انتشار آلایندههای شیمیایی و زیستی در محیط؛
-
استفاده از سوختهای شدیداً آلاینده همچون مازوت و نفت کوره؛
-
تولید پسماندهای صنعتی خطرناک و مدیریت ناصحیح آنها.
۵. کاهش مشارکت در فرآیندهای بینالمللی محیط زیستی
بهواسطه تحریمها، حضور ایران در کنوانسیونها، پروژههای مشترک منطقهای و بهرهمندی از سازوکارهای مالی زیستمحیطی جهانی، بهویژه «صندوق سبز اقلیم» (Green Climate Fund)، بهشدت محدود شده است. این محرومیت، کشور را از انتقال دانش، فناوری و منابع بینالمللی برای مقابله با بحران اقلیمی محروم میسازد.
فراتر از اثرات اقتصادی مستقیم، ایالات متحده در سالهای اخیر تلاش کرده با برجستهسازی نارساییهای زیستمحیطی در کشورهای هدف، آنها را از مزایای تجاری، مالی و سیاسی محروم کند. این سیاست، در بسیاری از موارد، به پروژهای برای «امنیتیسازی» محیط زیست و بهرهبرداری از آن در جهت مهار توسعه مستقل کشورها بدل شده است.
در چارچوب همکاریهای زیستمحیطی و انتقال دادهها، نهادهای بینالمللی وابسته به غرب به اطلاعات حیاتی در حوزه منابع آب، دادههای اقلیمی، پوششهای زیستی و حتی ژئوشیمیایی کشورها دسترسی پیدا کردهاند. این دادهها، در فرآیند تحلیل اطلاعات راهبردی، میتوانند مبنای تصمیمسازیهای کلان اقتصادی، امنیتی و حتی نظامی قرار گیرند.
آری، اقلیم امروز به عرصهای خاموش اما راهبردی در منازعات ژئوپلیتیکی بدل شده است. در چنین بستری، ایران نهتنها باید برای مواجهه با آثار فیزیکی تغییرات اقلیمی آمادگی داشته باشد، بلکه ضروری است با ادراکی راهبردی و واقعنگر، در برابر سیاست اقلیمی کشورهای متخاصم، هوشمندانه و با توانمندی ملی عمل نماید. این میدان نبردی است پنهان، اما عمیق، که نهتنها منابع طبیعی، بلکه ساختارهای جمعیتی، توسعهای و امنیتی کشور را در معرض تهدید قرار داده است.