اقدام اروپا در فعالسازی مکانیزم ماشه میتواند به تضعیف هرچه بیشتر نظم بینالمللی لیبرال منجر شود .این نظم که اساساً بعد از جنگ جهانی دوم و با محوریت آمریکا و اروپا ایجاد شد به دنبال آن است که از طریق روندهای حقوقی و با تکیه بر حقوق معاهدات بینالمللی نظم و امنیت را برقرار کند.
دکتر رحمان قهرمان پور، کارشناس ارشد مسائل بین الملل
هرچند در ابتدای امر چنین به نظر میرسد که فعال سازی مکانیزم ماشه یا همان اسنپ بک بیشترین ضرر را برای جمهوری اسلامی ایران دارد، اما از زاویه دیگر میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا اروپا هم از بابت فعالسازی مکانیزم ماشه ضرر میکند یا نه و آیا فعال سازی مکانیزم ماشه میتواند بر روندهای کنونی بینالمللی تاثیر منفی داشته باشد یا نه.
در اینجا از چهار منظر به این پرسش پاسخ میدهیم
اول اینکه؛ فعال سازی مکانیزم ماشه میتواند روند کنترل تسلیحاتی یا به اصطلاح نظم هسته ای شکننده موجود را تضعیف کند سالهاست که متخصصان کنترل تسلیحاتی از افول نظم هستهای موجود در جهان صحبت میکنند و هشدار میدهند که افول این نظم میتواند به اشاعه فناوری هستهای و حتی به کارگیری سلاحهای هستهای منجر شود. پیمان منع اشاعه یا همان ان پی تی یکی از ارکان اصلی نظم هسته ای حاکم بر جهان است و در صورتی که این پیمان تضعیف شود در آن صورت میتوان گفت که نظم بین المللی هستهای هم آسیب خواهد دید.
در دهه ۱۹۹۰ فعالیتهای هستهای عراق دوره صدام حسین آسیبی جدی به پیمان منع اشاعه وارد کرد و از آن به بعد بود که پروتکل الحاقی در راستای تقویت نظارتهای آژانس تصویب شد. گام بعدی فعالیتهای هستهای کره شمالی و خروج تایید نشده این کشور از پیمان منع اشاعه در سال ۲۰۰۲ بود که باعث شد این پیمان باز هم ضعیفتر شود .در حال حاضر به نظر میرسد که پرونده هستهای ایران سومین چالش بزرگ برای آزمودن کارآمدی و توانمندی پیمان منع اشاعه در حل بحرانهای هستهای است.
در صورتی که اروپا از حل این بحران ناتوان بماند و با فعال سازی مکانیزم ماشه زمینه را برای خروج ایران از پیمان منع اشاعه فراهم کند، در آن صورت ضربهای دیگر به نظم هستهای و نظام کنترل تسلیحاتی در جهان وارد خواهد شد.
شاید با توجه به روندهای موجود بتوان گفت که خروج ایران از پیمان ان پی تی بر اساس ماده ۱۰ امری خودکار نبوده و منوط به تایید شورای امنیت است. اما جدای از بعد حقوقی موضوع مسئله اصلی این است که از نظر سیاسی اعلام یک طرفه خروج ایران از پیمان ان پی تی ضربه بزرگی به پیمان منع اشاعه خواهد بود .
منتقدان این پیمان معتقدند که میان سه رکن اصلی این پیمان یعنی برخورداری کشورهای غیر هستهای از انرژی هستهای صلح آمیز، عدم اشاعه سلاح هستهای و خلع سلاح کشورهای هستهای توازن وجود ندارد. به عبارت دیگر دولتهای هستهای عضو این پیمان یا همان ۵ عضو دائم شورای امنیت به تعهدات خود بر اساس ماده شش این پیمان در راستای تقویت خلع سلاح هستهای تاکنون عمل نکرده اند و درست در نقطه مقابل کوشیدهاند که زرادخانههای هستهای خود را تقویت کنند .از چین و روسیه گرفته تا آمریکا و بریتانیا و فرانسه، همگی درصدد تقویت و روزآمد کردن زرادخانههای هستهای خود هستند و این در حالی
است که آنها از کشورهای غیر هستهای این پیمان میخواهند که به تعهدات خود پایبند بمانند .به عبارت دیگر میان تعهدات دولت های هستهای و غیر هستهای در این پیمان توازن دیده نمی شود.
دوم اینکه؛ اقدام اروپا در فعالسازی مکانیزم ماشه میتواند به تضعیف هرچه بیشتر نظم بینالمللی لیبرال منجر شود. این نظم که اساساً بعد از جنگ جهانی دوم و با محوریت آمریکا و اروپا ایجاد شد به دنبال آن است که از طریق روندهای حقوقی و با تکیه بر حقوق معاهدات بینالمللی نظم و امنیت را برقرار کند .اگر اروپا و آمریکا نتوانند با تکیه بر توافقهایی مثل برجام و حقوق بینالملل پرونده هستهای ایران را به طرق مسالمت آمیز حل کنند در آن صورت به نظر میرسد که این امر میتواند باعث تضعیف روندهای حقوقی در سطح بینالمللی شود. به همین دلیل برخیها معتقدند که اگر اروپا و آمریکا و لیبرال دموکراسیهای ثروتمند به دنبال حفظ و تقویت نظم بینالمللی لیبرال هستند خودشان باید قبل از همه به اصول و قواعد حقوق بینالملل پایبند باشند.
این در حالی است که آمریکا برخلاف روندهای حقوقی و با توسل به زور سایت هستهای فوردو را در ایران بمباران کرد .در حالی که بنا به گفته آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشانهای از فعالیتهای هستهای غیر صلحآمیز در آن دیده نمیشد. اگر آمریکا و اروپا و کشورهای همسو با آنها درصدد تضعیف نهادهایی هستند که چین درصدد ایجاد آنهاست و اگر میخواهند نهادهای موجود برآمده از نظم بینالمللی لیبرال مثل سازمان ملل آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان قوی بمانند باید همه تلاش خود را به کار بگیرند تا به شیوههای مسالمتآمیز اختلافات و بحران موجود با ایران حل شود.
مسئله سوم در صورت بازگشت مکانیزم ماشه آن چیزی است که اصطلاحاً به آن میلیتاریزه شدن سیاست بین الملل یا تشدید نظامیگری میگویند.
اساساً در نظم بعد از جنگ جهانی دوم اصل و اساس بر حل مسالمت آمیز مناقشات بدون توسل به زور و قدرت نظامی بود و قدرتهای بزرگ و مشخص آمریکا تلاش میکردند که حداقل در ظاهر این اصل را رعایت کنند و تا جایی که امکان دارد در بحرانهای بینالمللی به زور متوسل نشوند و اگر میخواستند به زور متوسل شوند سعی میکردند که اجماع در سطح بینالمللی ایجاد کنند. حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ بدون کسب مجوز از شورای امنیت سرآغاز روندی بود که برخی ها معتقد بودند میتواند به تشدید نظامی گری در سیاست بین الملل منجر شود.
اکنون به نظر میرسد که اقدامات اسرائیل در منطقه مخصوصاً بعد از ۷ اکتبر و همراهی آمریکا و اروپا با این اقدامات تهاجمی میتواند گام دیگری در راستای تضعیف نظم بینالمللی لیبرال و تشدید نظامی گری باشد.
هرچند امریکاییها معتقدند که تشدید نظامیگری میتواند چین را به سمت تقویت توان نظامی و افزایش هزینههای نظامی سوق داده و از قدرت اقتصادی چین بکاهد اما واقعیت امر این است که تشدید نظامی گری در سیاست بین الملل میتواند به ضرر خود اروپا هم باشد کما اینکه حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ باعث آغاز روندی جدید در معماری امنیت اروپایی شد و کشورهای اروپایی را وادار کرد که بودجه نظامی خود را به صورت بیسابقهای افزایش دهند و طبیعتاً افزایش بودجه نظامی میتواند آثار منفی برسیاستهای رفاهی این کشورها داشته باشد و حتی اختلافات داخلی در کشورهای اروپایی را افزایش دهد.
کما اینکه امروزه میبینیم احزاب راست در اروپا بر سر سیاستهای مهاجرتی و حتی نحوه حمایت از اوکراین اختلافات جدی با احزاب راست سنتی یا احزاب میانه و چپ دارند. لذا در یک نگاه کلی میتوان گفت که فعال سازی مکانیسم ماشه توسط اروپا به معنای تشدید هرچه بیشتر روند نظامی گری در سیاست بینالملل است.
سرانجام اینکه مکانیزم ماشه میتواند به تشدید بحران در خاورمیانه منجر شود .در حالی که اروپاییها بارها اعلام کرده اند که نگران تشدید بحرانها در خاورمیانه هستند و تشدید بحران در خاورمیانه میتواند باعث افزایش مهاجرت به کشورهای اروپایی و در نتیجه تقویت احزاب راست افراطی شود. اما به نظر میرسد که اقدام کنونی اروپا در برابر ایران چه در تلاش برای فعال سازی مکانیزم ماشه و چه در حمایت از اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران به نوعی تشدید بحران در منطقه حساس و شکننده خاورمیانه محسوب میشود و هر نوع مناقشه طولانی مدت در خاورمیانه تبعات امنیتی طولانی مدتی بر اروپا و سیاست داخلی آن خواهد داشت.
لذا از این زاویه اگر نگاه کنیم اقدام اروپا به فعال سازی مکانیزم ماشه به نوعی در تعارض با سیاستهای اعلامی اتحادیه اروپا در عدم توسل به ابزارهای نظامی برای حل منازعات است. البته برخی ها معتقدند که اروپای بعد از شروع جنگ اوکراین در واقع در حال فاصله گرفتن از آن چیزی است که زمانی به نام ارزشهای لیبرال یا ارزشهای اروپایی مطرح شد.
به این معنا که اروپا علی رغم تاکید و اصرار بر ارزش های لیبرال در دوره پس از جنگ جهانی دوم اکنون به این نتیجه رسیده است که برای دفاع از خود باید قدرت نظامی را تقویت کند. اظهارات اخیر مکرون در مورد افزایش بودجه نظامی فرانسه و اعتراف او به اینکه اکنون در سیاست بین الملل خواست قدرتهاست که حرف اول را میزند و نه حقوق و قانون، نشان میدهد که اروپا به آرامی در مسیر تقویت قدرت نظامی خود گام برمی دارد .چیزی که در نهایت میتواند باعث تشدید رقابت نظامی آمریکا و چین شده و جایگاه اروپا را در سیاست بین الملل هرچه بیشتر تضعیف کند.