گزارشهای غربی و صهیونیستی میکوشند جنگ آینده را در قالب داستانی از افراد عادی و عملیات مخفی بازسازی کنند؛ اما آنچه در میدان واقعی رخ داده، تنگتر شدن حلقههای امنیتی و پایان زیستپذیری شبکههای نفوذ است.
ایران ویو24- دفاعی و امنیتی
گزارش اخیر والاستریت ژورنال با عنوان «جاسوسان محلی با تجهیزات مرگبار؛ چگونه اسرائیل و اوکراین عملیات مخفی را بازآفرینی کردند»، در سطح ظاهری یک روایت ژورنالیستی از تحولات میدانی جنگهای معاصر است، اما در سطح عمیقتر باید آن را بخشی از یک عملیات شناختی چندلایه و هدفمند ارزیابی کرد. این گزارش نه صرفاً با هدف اطلاعرسانی، بلکه برای بازتعریف ماهیت جنگ، نرمالسازی عملیات مخفی و ارسال پیامهای امنیتی رمزگذاریشده به مخاطبان خاص—از جمله مخاطب ایرانی—تولید شده است.
بازتعریف جنگ مدرن؛ انتقال میدان نبرد به جامعه
در لایه رسانهای، والاستریت ژورنال میکوشد تصویری جدید از جنگ قرن بیستویکم ارائه دهد؛ جنگی که در آن:
- بازیگران اصلی الزاماً نیروهای نظامی کلاسیک نیستند،
- فناوریهای کمهزینه، دقیق و در دسترس جایگزین سامانههای سنگین نظامی شدهاند،
- و «جامعه هدف» خود به بخشی از میدان نبرد تبدیل میشود.
استفاده از روایت داستانمحور، شخصیتهای غیرنظامی و «غیرقهرمان»، و تمرکز بر عملیاتهای کوچک اما اثرگذار، تلاشی آگاهانه برای خارج کردن خرابکاری، ترور هدفمند و نفوذ اطلاعاتی از وضعیت استثنایی و تبدیل آن به الگوی طبیعی جنگ مدرن است. در این چارچوب، خشونت پنهان نه تنها مشروع، بلکه «هوشمندانه»، «کمهزینه» و حتی «انساندوستانهتر» از جنگ کلاسیک بازنمایی میشود.
کارکرد اسرائیلی روایت؛ بازدارندگی نرم و فرسایش ادراکی
از منظر راهبردی، این گزارش عملاً در خدمت دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل و بازدارندگی نرم رژیم قرار میگیرد. تأکید مکرر بر نقش عوامل محلی، افراد عادی، اقلیتها یا نیروهای حاشیهای، حامل این پیام کلیدی است که «تهدید امنیتی علیه ایران الزاماً برونزا نیست؛ ناامنی میتواند از درون جامعه تولید شود.»
این روایت بیش از آنکه قدرت سخت اسرائیل را برجسته کند، هدفگیری ادراکی و روانی دارد؛ یعنی ایجاد احساس کنترل، نفوذناپذیری و اعتماد به نفس امنیتی و در طرف مقابل؛ افزایش هزینه ذهنی امنیت برای ایران و القای این تصور است که ساختارهای امنیتی و اجتماعی، بالقوه قابل نفوذ و بهرهبرداری هستند.
هدف آمریکایی؛ عادیسازی عملیات اطلاعاتی بهجای دیپلماسی
برای مخاطب آمریکایی و غربی، این گزارش کارکردی فراتر دارد: عادیسازی و مشروعیتبخشی به عملیات اطلاعاتی بهعنوان جایگزین دیپلماسی و القای برتری اطلاعاتی–امنیتی محور آمریکایی–صهیونیستی. در این چارچوب، ترور، خرابکاری و نفوذ:
- نه بهعنوان نقض حاکمیت دولتها،
- بلکه بهعنوان ابزار «کنترل بحران»،
- و حتی حمایت از «جامعه معترض»
بازنمایی میشود. این چارچوب تحلیلی، عملاً اقدامات تروریستی رژیم صهیونیستی را همراستا با منطق نهادهای امنیتی آمریکا توصیف میکند؛ نهادهایی که بهجای توافق سیاسی با ایران، بر فشار اطلاعاتی، عملیات پنهان و فرسایش تدریجی قدرت ملی تمرکز دارند.
قیاس اسرائیل و اوکراین؛ مشروعیتبخشی ژئوپلیتیکی
قرار دادن اسرائیل و اوکراین در یک قاب تحلیلی، یک انتخاب کاملاً هدفمند است. این قیاس، دوگانهای میسازد که در آن:
- اسرائیل و اوکراین بهعنوان بازیگران «دفاعی، فناورانه و مظلوم» تصویر میشوند،
- و ایران و روسیه بهعنوان قدرتهای «بزرگ اما آسیبپذیر».
این روایت، هم حمایت افکار عمومی غرب از اوکراین را تقویت میکند و هم عملیاتهای پنهان و خرابکارانه در عمق خاک روسیه یا علیه ایران را قابل توجیه اخلاقی و سیاسی جلوه میدهد.
سیگنال مستقیم به «جاسوس بالقوه»
مهمترین پیام این گزارش نه در جزئیات فنی عملیات، بلکه در ارسال سیگنال به افراد مستعد جاسوسی در جامعه هدف نهفته است. والاستریت ژورنال با برجستهسازی نقش افراد عادی، این پیام را القا میکند که:
- جاسوسی و همکاری امنیتی، دستیافتنی و کمهزینه است،
- و عامل محلی میتواند نقش تعیینکننده ایفا کند.
از این منظر، گزارش بخشی از نبرد روایتها در نظم امنیتی جدید است؛ نبردی که در آن رسانهها، کارکردی همسنگ ابزارهای عملیاتی پیدا کردهاند.
جمعبندی راهبردی؛ واقعیت میدانی در جنگ اطلاعاتی و امنیتی
با وجود تلاش هدفمند این گزارش برای القای گزاره «نفوذپذیری ساختاری» در نظام امنیتی جمهوری اسلامی ایران، پیام ضمنی آن در واقع بازتابدهنده بروز اختلال در شبکههای جاسوسی و دشوار شدن دسترسی عملیاتی دشمن است. دادههای میدانی، روندهای عملیاتی و شواهد انباشتهشده طی سالهای اخیر—بهویژه در ماههای اخیر—از شکلگیری روندی معکوس و تثبیتشونده حکایت دارد. ساختار اطلاعاتی و امنیتی ایران نهتنها به سطح بالایی از بلوغ و انسجام عملیاتی در حوزه ضدجاسوسی و شناسایی و انهدام شبکههای نفوذ دست یافته، بلکه با استقرار الگوی کنترل لایهمند تهدید، اشراف اطلاعاتی پیشدستانه و نفوذ فعال در چرخه تصمیمسازی دشمن، معادله امنیتی را بهصورت نظاممند به زیان طرف مقابل بازتعریف کرده و دامنه مانور عملیاتی دشمن را بهطور معناداری محدود ساخته است.
تشدید رصد چندسطحی، ارتقای همافزایی نهادی میان اجزای اطلاعاتی، و اعمال سیاست «افزایش هزینه همکاری امنیتی با دشمن» باعث شده است که زیستعملیاتی عوامل مستعد جذب یا فعالشده بهشدت محدود، شکننده و پرریسک شود. در این چارچوب، هرگونه تلاش برای جاسوسی، خرابکاری یا همکاری پنهان با دشمن، دیگر نه یک کنش کمهزینه یا قابل مدیریت، بلکه حرکتی پرخطر با پیامدهای قطعی و غیرقابل بازگشت تلقی میشود؛ بهگونهای که هزینه امنیتی آن تا آستانه نابودی کامل عامل عملیاتی افزایش یافته است.
همزمان، توسعه ظرفیتهای نفوذ و تسلط اطلاعاتی در عمق سرزمینهای اشغالی، نشاندهنده عبور ایران از وضعیت صرفاً دفاعی به مرحله بازدارندگی فعال اطلاعاتی است؛ وضعیتی که در آن، طرف مقابل ناگزیر است هزینههای فزایندهای برای حفاظت از زیرساختهای امنیتی، منابع انسانی و سرمایه اجتماعی خود بپردازد.
در نتیجه، پیام راهبردی واقعی برای مخاطب ایرانی روشن است:
- جنگهای آینده ماهیتی ترکیبی، شبکهای و چندلایه خواهند داشت؛
- جامعه، افکار عمومی و روایت، به اندازه میدان نظامی اهمیت دارند؛
- اما در عین حال، افزایش سطح اشراف اطلاعاتی و تنگتر شدن حلقههای امنیتی داخلی، هرگونه همکاری پنهان با دشمن را به کنشی با ماهیت «خودویرانگر» تبدیل کرده است؛ کنشی که در آن، عامل محلی حذف میشود و بهرهبرداری صرفاً در سطح تبلیغاتی نصیب دشمن میگردد، نه دستاورد راهبردی پایدار.
در نهایت، قدرت واقعی نه در تبلیغات رسانهای و نه در روایتسازیهای اغراقآمیز غربی-صهیونیستی، بلکه در انسجام اجتماعی، اعتماد متقابل جامعه و حاکمیت، و برتری ادراکی مبتنی بر هویت ملی تعریف میشود؛ مؤلفههایی که در موازنه امنیتی و حتی در تجربه جنگ ۱۲روزه اخیر نیز نقش تعیینکنندهای در خنثیسازی اهداف دشمن و تثبیت بازدارندگی ایفا کردند.


