اگر در «شرایط تقریباً ایدهآل» نتیجه جنگ بازگشت به نقطه صفر بوده، اسرائیل در جنگ بعدی چه چیزی برای عرضه دارد؟ این پرسشی است که رسانههای نزدیک به حاکمیت صهیونیستی اکنون با صدای بلند مطرح میکنند.
ایران ویو24- دفاعی و امنیتی
گزارش اخیر روزنامه صهیونیستی اسرائیل هیوم با عنوان «ایران از هماکنون در حال آمادهسازی برای جنگ بعدی با اسرائیل است» درباره جنگ تحمیلی ژوئن 2025 را باید تلاشی معنادار برای بازتعریف نتایج این رویارویی و مدیریت پیامدهای راهبردی آن در افکار عمومی و سطوح تصمیمگیری رژیم صهیونیستی دانست. این گزارش، اگرچه در ظاهر با لحنی انتقادی و واقعگرایانه نوشته شده، اما در عمق خود حامل مجموعهای از خطوط روایی هدفمند است که هم بازتابدهنده نگرانیهای امنیتی تلآویو و هم زمینهساز جهتدهی به سیاستهای آینده این رژیم در قبال ایران است.
روایتسازی از «پیروزی ناکامل»
نخستین خط روایی گزارش، تفکیک حسابشده میان «دستاورد عملیاتی» و «شکست راهبردی» است. نویسنده با ادعای موفقیتهای میدانی اسرائیل—از ترور فرماندهان و دانشمندان هستهای ایران تا حمله به تأسیسات نطنز، فردو و اصفهان—میکوشد تصویر یک عملیات نظامی دقیق و قدرتمند را ارائه کند. این بخش از روایت، بیش از آنکه تحلیلی باشد، کارکردی دفاعی در برابر روایت ایرانی دارد که بر شکست اسرائیل در جنگ تاکید دارد. در واقع هدف رسانه صهیونیستی جلوگیری از تضعیف اعتبار ارتش و نهادهای امنیتی اسرائیل است.
لذا بلافاصله، گزارش با چرخشی معنادار تأکید میکند که این دستاوردها به تغییر محاسبات تهران منجر نشده و از نگاه ایران، جنگ نهتنها باخت تلقی نمیشود، بلکه نوعی «ایستادگی موفق» در برابر اسرائیل و آمریکا بوده است. این گزاره، بهطور ضمنی اعترافی است به شکست هدف اصلی تلآویو، اما این پیام را به واشنگتن ارسال می کند که همچنان باید فشارها بر تهران برای واداشتن ایران به عقبنشینی راهبردی ادامه داشته باشد.
ایران مقاوم و در حال بازسازی
خط روایی دوم، تصویرسازی از ایران بهعنوان بازیگری «یادگیرنده» و دارای ظرفیت بالای بازیابی است. گزارش تصریح میکند که تهران بلافاصله پس از جنگ وارد فرآیند بازسازی توان موشکی، احیای زیرساختهای هستهای و جبران خلأهای فرماندهی شده است. تأکید بر باقیماندن دانش هستهای، سانتریفیوژهای سالم و سایتهای کمترشناختهشده، عملاً این پیام را منتقل میکند که گزینه نظامی نهتنها برنامه هستهای ایران را متوقف نکرده، بلکه صرفاً آن را به تعویق انداخته است.
در این چارچوب، اشاره به همکاری احتمالی ایران با روسیه و چین نیز در راستای بزرگنمایی تهدید آینده صورت میگیرد؛ تهدیدی که از منظر نویسنده، با گذشت زمان پیچیدهتر و پرهزینهتر خواهد شد.
هشدار درباره توهم فروپاشی ایران
یکی از مهمترین خطوط روایی گزارش، نقد صریح فرضیه «فروپاشی نظام سیاسی ایران» است. اسرائیل هیوم برخلاف برخی جریانهای تندرو در تلآویو، این ایده را نهتنها غیرواقعبینانه، بلکه خطرناک توصیف میکند. گزارش با برجستهسازی نقش سپاه پاسداران بهعنوان منسجمترین نیروی کشور، هشدار میدهد که فروپاشی حاکمیت غیرنظامی میتواند به استقرار یک رژیم نظامی تندروتر منجر شود؛ سناریویی که از دید نویسنده، حتی برای اسرائیل نیز مطلوب نیست. شاید این بخش از گزارش، در واقع نوعی عقبنشینی نظری از ادبیات «تغییر رژیم» است؛ ادبیاتی که در سالهای گذشته بارها از سوی مقامات صهیونیست تکرار شده بود، اما اکنون هزینههای آن آشکارتر شده است. اما این خط روایی در بطن خود متضمن اعتراف دوباره به شکست راهبردی اسرائیل است و وانمود کردن به اینکه چون این هدف برای اسرائیل خطرناک است فعلا از دستور کار خارج شده است!
مهار خوشبینی داخلی
در سطح اهداف، نخستین کارکرد گزارش را باید مدیریت انتظارات افکار عمومی اسرائیل دانست. نویسنده میکوشد با واقعگرایی کنترلشده، مانع از شکلگیری این تصور شود که اسرائیل قادر است با تکرار حملات نظامی، «مسئله ایران» را حلوفصل کند. این رویکرد، نوعی پیشدستی رسانهای برای توجیه ناکامیهای احتمالی آینده و عدم تمایل به جنگ دوباره است.
فشار برای بازاندیشی راهبردی
هدف مهمتر، ارسال پیام هشدار به هسته سیاسی و امنیتی رژیم اسرائیل است. گزارش صراحتاً میگوید ادامه همین مسیر نمیتواند منافع اسرائیل را تأمین کند. این گزاره، در ادبیات امنیتی اسرائیل، نوعی دعوت به بازنگری بنیادین در راهبرد ایران است؛ بازنگری که احتمالاً شامل ترکیبی از دیپلماسی، تغییر برنامه های اطلاعاتی و امنیتی، بازدارندگی غیرمستقیم و ائتلافسازی منطقهای خواهد بود.
زمینهسازی برای دیپلماسی اجباری
هرچند گزارش بهطور مستقیم از مذاکره حمایت نمیکند، اما تأکید مکرر بر «فرسایش دستاوردها با گذر زمان» و خطر مسابقه تسلیحاتی، عملاً استدلالی به نفع یک چارچوب دیپلماتیک سختگیرانهتر علیه ایران ارائه میدهد. در این معنا، اسرائیل هیوم تلاش میکند شکست نظامی در مهار ایران را به ضرورت فشار سیاسی و اقتصادی مستمر گره بزند.
جمعبندی
در مجموع، گزارش اسرائیل هیوم را باید نه صرفاً یک تحلیل نظامی، بلکه سندی از بحران راهبردی رژیم صهیونیستی در قبال ایران دانست. این گزارش، ناخواسته تصویری از ایران ارائه میدهد که علیرغم فشارها، توان بقا، بازسازی و تحمیل معادله بازدارندگی را دارد. در عین حال، نشان میدهد که حتی در رسانههای نزدیک به قدرت در تلآویو نیز این واقعیت در حال تثبیت است که «گزینه نظامی» نه راهحل نهایی، بلکه بخشی از یک بنبست پرهزینه بوده است.
از نگاه سردبیر ایران ویو24، مهمترین نکته این گزارش نه آن چیزی است که اسرائیل انجام داد، بلکه آن چیزی است که نتوانست انجام دهد: گزارش اسرائیل هیوم بهطور ناخواسته تأیید میکند که الگوی فشار ترکیبی (ترور، حمله نظامی، تحریم و تهدید تغییر رژیم) به سقف کارآمدی خود رسیده است. ایران نشان داده که حتی در شرایط ضربهپذیری تاکتیکی، از ظرفیت بازیابی راهبردی برخوردار است. نکته راهبردی دوم، چرخش گفتمانی اسرائیلیها از توهم فروپاشی به نگرانی از پیامدهای آن است.
اما نکته مهمی که تصمیمساز ایرانی نیز باید به آن توجه کند، این جمعبندی راهبردی در تلآویو است که «زمان دیگر به نفع اسرائیل کار نمیکند. هر روز بدون توافق، هر ماه بدون مهار دیپلماتیک، به معنای بازسازی بیشتر توان ایران و پیچیدهتر شدن معادله تقابل است.» این ارزیابی به معنای پذیرش یک واقعیت تلخ برای اسرائیل است، اما همزمان حامل یک پیام هشدارآمیز برای تهران نیز هست. اگرچه فرسایش زمان به سود ایران تفسیر میشود، اما همین برداشت میتواند اسرائیل را به سمت تغییر راهبردها، عبور از الگوهای تکراری گذشته و جستوجوی گزینههای غیرمنتظره و پرریسک سوق دهد. بنابراین ایران نیز باید خود را برای تغییر در محاسبات و رفتار راهبردی اسرائیل آماده کند و فرض تداوم الگوهای پیشین تقابل را یک فرض قطعی و دائمی نپندارد.



