در بطن سند امنیتی تازه واشنگتن، روایتی از ایران شکل گرفته که نه شبیه گذشته است و نه کاملاً روشن توضیح داده میشود؛ ترکیبی از تهدید، صلح، بازدارندگی و معاملهگری که اگرچه در ظاهر ساده بهنظر میرسد، اما نشانههای یک بازآرایی عمیق در نگاه آمریکا به جایگاه ایران در خاورمیانه را پنهان کرده است. همین ابهام است که یک پرسش اصلی را ایجاد میکند: ایران دقیقاً در کجای نقشه جدید آمریکا برای منطقه قرار گرفته است؟
ایران ویو 24 – دفاعی و امنیتی
سند «راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا؛ نوامبر 2025» که به تازگی در وبسایت کاخ سفید به صورت یک گزارش رسمی منتشر شده، میکوشد خطمشی، اهداف و ابزارهای سیاست خارجی دولت ترامپ در دوره دوم را توصیف کند. در این سند چند بخش مرتبط با ایران وجود دارد که از حیث رویکردها و سیاستهای متفاوت ترامپ نسبت به روسای جمهور قبلی آمریکا در قبال ایران، حائز اهمیت است و مورد بازخوانی قرار میگیرد.
موقعیت ایران در نقشه راهبردی سند
در بخش «خاورمیانه»، سند روایت خود از ایران را با یک برچسب مرکزی آغاز میکند؛ ایران را مهمترین عامل بیثباتکننده منطقه معرفی کرده و سپس ادعا میکند که وزن و ظرفیت اخلالگرانه ایران در نتیجه رویدادهای پس از ۷ اکتبر 2023 و نیز عملیات نظامی آمریکا در ژوئن 2025 کاهش یافته است.
این چارچوببندی دو پیام سیاستی همزمان ارسال میکند:
-
پیام اول این است که مسئله ایران در نگاه سند، صرفاً یک موضوع دوجانبه نیست و به معماری نظم منطقهای و مدیریت تعارض در خاورمیانه مرتبط است.
-
پیام دوم این است که دولت آمریکا میخواهد وضعیت ایران را در قالب خروجی «ترکیب قدرت و دیپلماسی» در دولتهای اول و دوم ترامپ توضیح دهد، نه صرفاً در قالب مدیریت بلندمدت بحران از سوی دولتهای پیشین.
ادعای صلح با ایران در منطق سند
سند در بخش اصول، ترامپ را رئیسجمهور صلح معرفی میکند و فهرستی از توافقهای صلح را برمیشمارد که یکی از آنها، صلح میان اسرائیل و ایران معرفی شده است.
از منظر سیاستی، این گزاره دو پیام ضمنی دارد:
-
نخست، ایران را از جایگاه «مخاطره دائمی و حلنشده» به سطح «پرونده قابل معامله در دیپلماسی ریاستجمهوری» منتقل میکند.
-
دوم، به مخاطب داخلی میگوید جنگی که رخ داد، جنگ آمریکا نبود و خطمشی مطلوب دولت ترامپ، معاملهگری سیاسی و صلح است؛ توافقهای بزرگ منطقهای حتی با دشمنان، بخشی از کارنامه قابل ارائه ترامپ معرفی میشود.
پرونده هستهای و تفسیر عملیات ژوئن 2025
هرچند سند «راهبرد امنیت ملی ایالات متحده آمریکا؛ نوامبر 2025» جنگ ژوئن را جنگ ایران و اسرائیل معرفی میکند، اما در مهمترین گزاره مستقیم درباره ایران، مدعی میشود که کاهش قدرت ایران ناشی از عملیات «چکش نیمهشب» بوده که به دستور ترامپ انجام شده است.
این ارجاع، در واقع تکرار منطق «صلح از راه قدرت» در پرونده ایران است. سند بدون ورود به جزئیات جنگ، از اقدام نظامی آمریکا علیه تاسیسات هستهای ایران به عنوان نمونهای از ابزار مؤثر یاد میکند و آن را پایهای برای تقویت ادعای موفقیت راهبردی ترامپ قرار میدهد.
جایگاه ایران در امنیت انرژی و معادله ژئواقتصاد امنیتی
مطابق سند، منافع ثابت آمریکا در خاورمیانه در چند مورد پیوند مستقیم با ایران و حوزه نفوذ ایران دارد: باز ماندن تنگه هرمز، قابل کشتیرانی ماندن دریای سرخ، جلوگیری از افتادن انرژی خلیج فارس به دست دشمن، و پیشگیری از تبدیل شدن منطقه به نقطه تولید تهدید علیه منافع یا خاک آمریکا.
این بخش، سیاست آمریکا در قبال ایران را در سطح «ژئواقتصاد امنیت» تعریف میکند. حتی زمانی که از کاهش تمرکز تاریخی آمریکا بر منطقه سخن میگوید، این کاهش را مشروط به حفظ همین خطوط قرمز میداند. بنابراین ایران در این چارچوب هم یک متغیر تعیینکننده در ریسک انرژی و تجارت جهانی است و هم عاملی که سطح مداخله آمریکا در منطقه را شکل میدهد.
تصویر سند از شبکه منطقهای و جایگاه اسرائیل در مهار بازیگران اخلالگر
سند درباره جنگ غزه میگوید درگیری با آتشبس و بازگشت گروگانها پایان یافته و مسیر به سوی صلح پایدارتر آغاز شده است. همچنین ادعا میکند حامیان اصلی حماس تضعیف شده یا عقب نشستهاند. قرار گرفتن این گزاره بلافاصله پس از اشاره به ایران به عنوان عامل بیثباتی، نشان میدهد نگاه سند به ایران شامل شبکه متحدان یا بازیگران همراستا نیز هست.
سند توسعه پیمانهای ابراهیم را یک منفعت روشن آمریکا میداند و هدف را گسترش آن به کشورهای بیشتر در منطقه و حتی جهان اسلام عنوان میکند. این رویکرد عملاً به معنای تقویت محور عادیسازی و همکاری امنیتی ـ اقتصادی است که میتواند وزن راهبردی ایران را محدود کند یا ایران را به بازتعریف جایگاه خود در نظم جدید سوق دهد.
کاهش نقش مستقیم آمریکا و انتقال بار مسئولیت به شرکا
سند اعلام میکند دوران سلطه خاورمیانه بر سیاست خارجی آمریکا پایان یافته است. استدلال آن بر دو پایه استوار است: تبدیل شدن آمریکا به صادرکننده خالص انرژی و تغییر محور رقابت جهانی از رقابت ابرقدرتها به رقابت قدرتهای بزرگ. در این میان، آمریکا مدعی است در خلیج فارس با شرکای عربی و اسرائیل در موقعیت برتر قرار دارد.
بهطور عملی این یعنی مدیریت پرونده ایران باید با هزینه مستقیم کمتر انجام شود. ابزارهای ترجیحی سند شامل بازدارندگی سخت، دیپلماسی معاملهمحور و اتکا به شرکای منطقهای است. سند تأکید میکند که باید با تهدیدات ایدئولوژیک و نظامی مقابله کرد، اما بدون ورود به جنگهای طولانی ملتسازی.
تعدیل فشار بر دولتهای عربی و پیام غیرمستقیم برای مهار ایران
سند مدعی است شرکای خاورمیانه تعهد خود را به مقابله با رادیکالیسم نشان دادهاند و سیاست آمریکا باید این روند را تقویت کند. سپس توصیه میکند واشنگتن از فشار بر پادشاهیهای خلیج فارس برای کنار گذاشتن سنتها و شکلهای تاریخی حکومت دست بردارد و اصلاحات را تنها زمانی تشویق کند که بهصورت ارگانیک شکل گرفته باشند.
این رویکرد برای ایران یک پیام عملی دارد: سند در پی انسجام رابطه آمریکا با دولتهای عربی برای عادیسازی شرایط اسرائیل است. هرچه این شبکه روابط باثباتتر باشد، ظرفیت ایجاد ترتیبات بازدارندگی منطقهای و ائتلافهای مدیریت بحران افزایش مییابد و فضای ایران برای استفاده از شکاف میان آمریکا و شرکای عرب محدودتر میشود.
جمعبندی نهایی از رویکرد سند نسبت به ایران
-
تعریف ایران به عنوان محور بیثباتی منطقه و پیوند دادن مهار آن با کاهش ریسک در تعارضهای بزرگ
-
نمایش اقدام نظامی محدود به عنوان ابزار مؤثر برای تضعیف ظرفیت هستهای و تقویت بازدارندگی
-
ادعای تکیه بر «ساخت صلح» از مسیر دیپلماسی سطح بالا و معاملهگری؛ تا جایی که سند حتی از صلح ایران و اسرائیل نام میبرد
-
تمرکز بر امنیت شریانهای انرژی مانند تنگه هرمز و دریای سرخ و سنجش سیاست ایران با شاخصهای منافع ثابت آمریکا
-
کاهش وزن خاورمیانه در دستور کار آمریکا همراه با انتقال بار مسئولیت به شرکای منطقهای
-
تقویت معماری عادیسازی و همکاری منطقهای از مسیر گسترش پیمانهای ابراهیم که میتواند توازن سیاسی و اقتصادی منطقه را علیه نفوذ ایران تغییر دهد
در نهایت، سند ایران را نه صرفاً یک پرونده هستهای، بلکه یک مسئله مربوط به سامان منطقهای میبیند؛ و راهحل پیشنهادی آن ترکیبی چندلایه از بازدارندگی سخت، دیپلماسی معاملهمحور، اتکا به شرکا و حفاظت از مسیرهای انرژی و کشتیرانی است.


