در حالیکه جهان درگیر آتش افروزی های خاموشنشده آمریکا و رژیم صهیونیستی در غرب آسیا است، دونالد ترامپ با نقاب صلحساز، گام به قفقاز گذاشته؛ اما پشت این لبخند دیپلماتیک، سودای یک امتیاز انحصاری نهفته است: تسلط بر گذرگاهی راهبردی در قلب ارمنستان، به نام صلح، به کام سوداگری.
تهران-ایران ویو24
در یک تحول ژئوپلیتیکی مهم، کاخ سفید اعلام کرده که روز جمعه، ۸ اوت ۲۰۲۵، میزبان رئیس جمهوری آذربایجان و نخست وزیر ارمنستان خواهد بود. هدف رسمی این نشست، امضای یک توافق صلح تاریخی میان باکو و ایروان، با حضور مستقیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، عنوان شده است.
در حالیکه واشنگتن این ابتکار را گامی در مسیر صلح پایدار در قفقاز جنوبی میداند، اسناد و شواهد منتشرشده از سوی خبرگزاری رویترز حاکی از آن است که آمریکا برای ایفای این نقش «میانجیگر صلح»، امتیازاتی راهبردی برای خود در نظر گرفته است.
حق انحصاری بر یک کریدور ژئوپلیتیکی
بنا بر گزارشها، آمریکا در چارچوب این توافق که برخی آن را بخشی از پیمان صلح ابراهیم نیز یاد می کنند، به حق انحصاری توسعه، بهرهبرداری و مدیریت یک مسیر ترانزیتی کلیدی که از خاک ارمنستان عبور میکند، دست یافته است. این مسیر با عنوان نمادین TRIPP (مخفف «کریدور ترامپ برای صلح و شکوفایی جهانی» Trump Route for International Peace and Prosperity)، خاک اصلی جمهوری آذربایجان را به منطقه خودمختار نخجوان متصل خواهد کرد و عملاً جایگزینی برای کریدور زنگزور بهشمار میرود؛ کریدوری که پیشتر به یکی از چالشهای اصلی امنیتی در روابط باکو–ایروان و کشورهای همجوار بدل شده بود.
بر اساس مفاد توافق، ایالات متحده از طریق یک کنسرسیوم بینالمللی به رهبری خود، مسئولیت طراحی، ساخت، نگهداری، مدیریت ترافیک و نظارت زیرساختی این مسیر را برای دورهای بلندمدت برعهده خواهد داشت. هرچند این کریدور از نظر حقوقی همچنان تحت حاکمیت جمهوری ارمنستان باقی میماند، اما کنترل میدانی، اقتصادی و امنیتی آن عملاً به آمریکا واگذار خواهد شد.
یکی دیگر از بخشهای کلیدی توافق، درخواست مشترک ایروان و باکو برای انحلال رسمی گروه مینسک وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) است. این گروه که از دهه ۱۹۹۰ میلادی مسئولیت میانجیگری در بحران قرهباغ را داشت، طی سالهای اخیر و بهویژه پس از جنگ دوم قرهباغ (۲۰۲۰) عملاً به حاشیه رانده شده بود. تحلیلگران این بند را نشانهای از تلاش هدفمند واشنگتن برای خروج نهادهای چندجانبه سنتی و کاهش نقش روسیه در معادلات قفقاز جنوبی تلقی میکنند.
واشنگتن و مهندسی یک نظم نوین منطقهای
به نظر می رسد بتوان گفت توافق مورد اشاره، بخشی از یک راهبرد کلانتر ایالات متحده برای بازگشت فعال به قفقاز جنوبی ارزیابی میشود؛ منطقهای که در دو دهه گذشته از حوزه نفوذ آمریکا خارج شده است. در حالیکه دولت ترامپ این ابتکار را نشانهای از توانایی خود در صلحآفرینی جهانی میداند، این توافق بیش از آنکه نتیجه دیپلماسی بیطرفانه باشد، نوعی تحمیل مهندسی ژئوپلیتیکی با اهداف اقتصادی و امنیتی بلندمدت است.
ملاحظات امنیتی و واکنش بازیگران منطقهای
یکی از پرسشهای مهم این است که واکنش روسیه و ترکیه به این توافق چه خواهد بود؟ برخی منابع دیپلماتیک از رایزنیهای فشرده در مسکو و تهران درباره ابعاد مختلف این توافق خبر دادهاند اما با توجه به تحولات سال های اخیر به هماهنگی ایران و روسیه درباره قفقازجنوبی باید به دیده تردید نگریست. روسیه علی رغم هشدارهای زیاد در سال های اخیر در برابر توسعه طلبی ترکیه مماشات زیادی از خود نشان داد. با این حال شاید با ورود رسمی تر آمریکا به معادلات منطقه و تغییر توازن قدرت در قفقاز، حذف روسیه از معادلات رسمی، و اعطای امتیاز انحصاری به آمریکا، جرقه تنشهای جدیدی در منطقه رخ دهد.
قابل پیش بینی است که این توافق نهتنها به صلح پایدار منتهی نخواهد شد، بلکه ممکن است به نظامیتر شدن بیشتر قفقاز و افزایش حضور بازیگران فرامنطقهای بینجامد. سابقه اقدامات احیای نفوذ آمریکا در دیگر نقاط جهان نیز چنین سناریویی را تقویت میکند.
توافق قفقاز، اگرچه در ظاهر تلاشی برای پایان دادن به دههها منازعه قومی–مرزی میان ارمنستان و آذربایجان است، اما در عمق خود نشانهای از بازگشت تهاجمی ایالات متحده به بازی بزرگ ژئوپلیتیکی منطقه محسوب میشود. واگذاری یک مسیر راهبردی به مدیریت آمریکا، نهتنها معادلات امنیتی را دگرگون میسازد، بلکه حاکمیت ملی ارمنستان را به چالش میکشد و ممکن است پیامدهای بلندمدت پیشبینینشدهای به همراه داشته باشد.