از روزی که الجولانی بر صندلی قدرت نشست تا امروز که سوریه به سرزمینشورشیان و تانکهای اسرائیلی تبدیل شده، رسانههای غربی نیز مسیر مشابهی طی کردهاند: از جشن سقوط اسد تا روایتسازی تازهای که ایران را مقصر معرفی میکند؛ روایتی که بیش از هر چیز، بیانگر بحران مشروعیت پروژه طولانی مدت آنهاست.
ایران ویو24-بین الملل
یک سال پس از فروپاشی حکومت بشار اسد و استقرار ابومحمد الجولانی، رهبر «هیئة تحریر الشام»، در دمشق، جریان اصلی رسانههای غربی، صهیونیستی و برخی شبکههای عربی، چرخشی روایی عمیق و ۱۸۰ درجهای را در دستور کار قرار دادهاند. در حالی که در دسامبر ۲۰۲۴ سقوط دمشق بهعنوان «شکست راهبردی ایران» بازنمایی میشد و حتی با جشن و شادی در واشنگتن، برخی پایتختهای اروپایی و تلآویو همراه بود ــ تا جایی که نام الجولانی از فهرستهای تروریستی آمریکا و غرب حذف شد ــ اکنون همان رسانهها با استناد به منابعی ناشفاف (عمدتاً تحت عنوان «افسران سابق ارتش سوریه») ادعا میکنند که «نیروهای ایرانی دو روز پیش از سقوط نهایی، خاک سوریه را ترک کردند» و بدینترتیب ایران را «عامل مستقیم فروپاشی دولت متحد» معرفی میکنند. برخی اندیشکدههای غربی و صهیونیستی نیز همزمان تحلیلهایی درباره «شکست همکاری راهبردی ایران و روسیه» منتشر میکنند.
این روایت تازه، همچون فیلمی هالیوودی با صحنههای پیدرپی تغییر یافته، بخشی از یک عملیات سازمانیافته جنگ اطلاعاتی است که بر الگوی شناختهشده «همیشه مقصیر» استوار است؛ بهگونهای که بازیگری که یک سال پیش «بازنده» معرفی میشد، اکنون «مقصر» جلوه داده میشود.
اهداف راهبردی چرخش روایی
زمانی که ابومحمد الجولانی با حمایت دستگاههای اطلاعاتی و نظامی ترکیهای، عربی و صهیونیستی بر صندلی قدرت در دمشق تکیه زد، چنین وانمود شد که گویی دگرگونی معجزهآسایی در ماهیت گروهی رخ داده است که به دلیل پیوندهای ساختاری با القاعده و داعش، تا همین سال پیش در فهرست رسمی تروریسم غرب قرار داشت.
بدین ترتیب مقامهای غربی، ترکیهای و عربی برای سفر به دمشق و دیدار با سرکرده سابق القاعده صف میکشیدند و رسانهها نیز تصاویر دیدارها و استقبالهای دیپلماتیک را مستمر بازتاب میدادند؛ در تلاشی هدفمند برای مشروعیتبخشی به الجولانی و حکومت جدید، حتی نام وی به سرعت در رسانه ها به احمد الشرع تغییر یافت.
در این بازنمایی رسانهای، تمرکز اصلی روی سرزنش ایران بهعنوان حامی حکومت اسد بود. مقامات غربی و عربی از «پایان یک دوران» سخن میگفتند و در مقابل، وعدههایی درباره «بازسازی سریع»، «ثبات سیاسی» و «جهش اقتصادی» زیر پرچم حکومت جدید مطرح میکردند؛ حکومتی که قرار بود به «آغوش غرب و جهان عرب» بازگردد.
اما گذشت زمان واقعیتهای میدانی را آشکار کرد: سوریه امروز به موزاییکی ناهمگون از مناطق تحت سیطره گروههای مسلح مختلف تبدیل شده، بخش قابل توجهی از خاک آن تحت اشغال یا نفوذ مستقیم اسرائیل است، و تخریب پیوسته زیرساختهای نظامی و اقتصادی توسط رژیم صهیونیستی، بیثباتی ساختاری کشور را عمیقتر از هر زمان کرده است. در چنین شرایطی، رسانههایی که دیروز سقوط دمشق را «آغاز ثبات» مینامیدند، اکنون با روایتی جدید تلاش میکنند ایران را مسئول فروپاشی حکومت پیشین و حتی بحرانهای کنونی جلوه دهند.
اهداف این چرخش روایی را میتوان چنین برشمرد:
۱. کاهش هزینه سیاسی مداخله ائتلاف غربی–صهیونیستی
بطور واضح، با نسبت دادن بیثباتی کنونی سوریه (اقتصادی، امنیتی و قومی) به «عقبنشینی ایران»، تلاش میشود مسئولیت پیامدهای منفی تغییر حکومت از دوش مداخلهگران برداشته شود و مطالبات درباره وعدههای یک سال گذشته بیاثر بماند.
۲. مقابله با افزایش اعتبار راهبردی ایران بهعنوان بازیگر تثبیتکننده
در حالی که بسیاری از ناظران اذعان دارند حضور ایران عامل اصلی ثبات و حفظ تمامیت سرزمینی سوریه در برابر رژیم صهیونیستی بوده، روایت جدید میکوشد این برداشت را وارونه جلوه دهد و این پیام کلیدی را در فضای افکار عمومی منطقه تزریق کند که «اتکا به ایران، ریسک راهبردی دارد». البته این پیام با هدف کاهش جذابیت ائتلاف با ایران در میان بازیگران منطقهای و محور مقاومت، از عراق تا یمن نیز طراحی شده است.
جمعبندی راهبردی
چرخش روایی کنونی رسانههای غربی و صهیونیستی علیه ایران در اولین سالگرد سقوط حکومت سوریه، یک عملیات چندلایه جنگ اطلاعاتی است که اهداف زیر را دنبال میکند:
انتقال تقصیر بیثباتی سوریه از مداخلهگران اصلی به ایران؛
مقابله با افزایش اعتبار راهبردی ایران بهعنوان حامی قابل اعتماد؛
کمرنگ کردن شکست پروژه تغییر رژیم در سوریه؛
تأثیرگذاری بر محاسبات و انسجام محور مقاومت.
بااینحال، همین تناقض در روایتسازی میتواند بهمنزله تأیید دوباره وزن و نقش راهبردی ایران در معادلات منطقهای تلقی شود؛ چراکه عاملان وضعیت کنونی سوریه اکنون در تنگنای راهبردی عمیقی قرار گرفته اند.



