دوگانگی ظاهری در سند «استراتژی امنیت ملی ایالات متحده؛ نوامبر ۲۰۲۵»، یک پرسش مهم درباره سیاست خاورمیانهای آمریکا ایجاد میکند: اگر قرار است آمریکا از «جنگهای بیپایان» و «ملتسازی» در خاورمیانه فاصله بگیرد، جایگاه واقعی اسرائیل در این دکترین جدید چیست؟
ایران ویو 24 – بین الملل
سند «استراتژی امنیت ملی ایالات متحده؛ نوامبر ۲۰۲۵» که چهارشنبه گذشته بهطور رسمی منتشر شد، برای نخستین بار پس از بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، نقشه راه سیاست خارجی دولت دوم او را در ۳۳ صفحه تدوین کرده است. در این سند، غرب آسیا (خاورمیانه) بهطور صریح از «اولویت دائمی» به یک منطقه «با اهمیت کاهشیافته» تنزل جایگاه داده شده است.
اما در همین حال، بر امنیت اسرائیل در کنار دو موضوع دیگر – باز ماندن تنگه هرمز و قابل کشتیرانی ماندن دریای سرخ – بهعنوان منافع حیاتی و غیرقابل مذاکره ایالات متحده در غرب آسیا تاکید شده و گسترش پیمانهای ابراهیم به هدف راهبردی صریح معرفی شده است.
این دوگانگی ظاهری، پرسش اصلی تحلیلگران درباره سیاست خاورمیانه ای آمریکا را شکل داده است: اگر قرار است آمریکا از «جنگهای بیپایان» و «ملتسازی» در خاورمیانه فاصله بگیرد، جایگاه واقعی اسرائیل در این دکترین جدید چیست؟
معانی سیاستهای اعلامی آمریکا درباره امنیت اسرائیل
- تضمین امنیت اسرائیل به عنوان خط قرمز منطقهای
سند «استراتژی امنیت ملی ایالات متحده؛ نوامبر ۲۰۲۵»، امنیت اسرائیل را در کنار امنیت گذرگاههای دریایی و جلوگیری از سلطه دشمن در خاورمیانه میگذارد و آن را منفعت اصلی معرفی میکند. بنابراین «امن نگه داشتن اسرائیل» در منطق سند، جزئی از معماری بازدارندگی و ثبات حداقلی منطقه است.
- پایان دادن به جنگ غزه با محوریت گروگانها و تثبیت مسیر عادیسازی
این سند روایت میکند که جنگ غزه با بازگرداندن همه گروگانهای زنده به خانوادههایشان پایان یافته و این را به دیپلماسی ترامپ نسبت میدهد. سپس نتیجه میگیرد که باید «پیمانهای ابراهیم» به کشورهای بیشتری در منطقه و حتی جهان اسلام گسترش یابد. در این چارچوب، اسرائیل هم شریک امنیتی است و هم رکن اصلی پروژه بزرگتر آمریکا برای ساختن یک نظم منطقهای مبتنی بر پیوندهای اقتصادی، سرمایهگذاری و همگرایی با دولتهای عربی.
برای فهم این بخش، توجه به این نکته لازم است که پیمانهای ابراهیم به عنوان چارچوب عادیسازی روابط برخی دولتهای عربی با اسرائیل در سال ۲۰۲۰ معرفی شدند و آمریکا آن را یک ابزار «صلح و همکاری منطقهای» میداند.
- تکیه بر شرکای عرب و کنار گذاشتن فشار برای تغییرات حکمرانی
در سند تأکید میشود که شرکای عرب در خاورمیانه ارادهٔ عملی خود را برای مقابله با جریانهای رادیکال نشان دادهاند؛ با این حال تداوم و بهبود همکاری با آنها مستلزم فاصله گرفتن از رویکرد گذشتهٔ واشنگتن است؛ رویکردی که با فشار سیاسی و سرزنش، بهویژه متوجه پادشاهیهای خلیج، تلاش داشت آنها را به کنار گذاشتن سنتها و الگوهای تاریخی حکمرانی وادارد. در چارچوب جدید، محور همکاری آمریکا و بازیگران عرب بیشتر بر ترتیبات امنیتی، یکپارچگی عملیاتی و الگوهای سرمایهگذاری متمرکز میشود و از شرطگذاریهای سیاسی فاصله میگیرد.
این تغییر پیام مهمی برای کشورهای عربی دارد که نگران مداخلات سیاسی آمریکا هستند: واشنگتن تمایلی به پروژههای اصلاح حکمرانی ندارد و ترجیح می دهد کشورهای عربی در قالب همکاریهای امنیتی و اقتصادی با آمریکا و اسرائیل تعامل کنند؛ فضایی که ساختار منطقهای مطلوبتری برای پیگیری ابتکارات مشترک ایجاد میکند.
۴. صلحسازی گزینشی به عنوان ابزار افزایش نفوذ
سند «استراتژی امنیت ملی ایالات متحده؛ نوامبر ۲۰۲۵»، هم ایده «ساخت صلح» در غرب آسیا و هم ایده «انتقال بار مسئولیت» را بیان میکند و مدعی است منطقه از محل بحران دائمی به سمت مشارکت، دوستی و سرمایهگذاری در حال حرکت است. در همین راستا به گردهمآوردن جهان عرب در شرمالشیخ برای دنبال کردن صلح و عادیسازی اشاره میشود. در این ایده اسرائیل یکی از اهرمهای ساختن ترتیبات بزرگتری است که آمریکا در منطقه دنبال میکند.
- پیوند اسرائیل با راهبرد آمریکا در برابر تهدیدهای منطقهای
در روایت سند، ایران «نیروی اصلی بیثباتکننده منطقه» معرفی میشود و سپس مدعی میشود ایران در پی اقدامات اسرائیل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و عملیات چکش نیمهشب که برنامه هستهای ایران را تضعیف کرده، بسیار ضعیف شده است. این بخش، بر جایگاه اسرائیل به عنوان بازیگری که میتواند در «کاهش هزینههای مستقیم آمریکا» نقش ایفا کند، تاکید میکند؛ در واقع اسرائیل هم شریک امنیتی است و هم عامل مؤثر در توازن قوا علیه بازیگر نامطلوب واشنگتن. در نتیجه، حمایت از اسرائیل در سند ۲۰۲۵ بیشتر به معنای سرمایهگذاری روی یک ستون بازدارندگی منطقهای است تا صرفاً استمرار یک رابطه ویژه.
مقایسه با اسناد پیشین؛ چه چیز ثابت مانده و چه چیز تغییر کرده است؟
الف) رویکردهای مشترک
امنیت اسرائیل به عنوان تعهد پایدار؛ در سند ۲۰۱۵ دولت باراک اوباما نیز «تعهد تزلزلناپذیر به امنیت اسرائیل» ذکر میشود و همزمان از راهحل دو دولتی حمایت میشود. در سند ۲۰۲۲ دولت جو بایدن هم «تعهد آهنین به امنیت اسرائیل» به همراه تلاش برای تعمیق پیوندهای اسرائیل با همسایگان عرب از مسیر پیمانهای ابراهیم آمده و باز هم راهحل دو دولتی تکرار میشود. بنابراین مسئله حمایت از امنیت اسرائیل در سه سند متوالی قابل مشاهده است و سند ۲۰۲۵ نیز آن را در قالب «امن ماندن اسرائیل» به عنوان منفعت اصلی منطقهای بازتولید میکند.
تاکید بر آزادی کشتیرانی و گلوگاهها؛ سند ۲۰۲۲ بهصراحت میگوید آمریکا اجازه نخواهد داد آزادی کشتیرانی در آبراههای خاورمیانه از جمله تنگه هرمز و بابالمندب به خطر بیفتد. سند ۲۰۲۵ نیز باز بودن تنگه هرمز و قابل کشتیرانی ماندن دریای سرخ را کنار امنیت اسرائیل قرار میدهد. این تداوم راهبردی نشان میدهد حتی اگر اولویت نسبی منطقه کاهش یابد، شریانهای تجارت و انرژی و امنیت اسرائیل همچنان خطوط اصلی سیاست خاورمیانه ای آمریکا هستند.
ادعای تمایل به کاهش جنگهای پرهزینه؛ در سند ۲۰۲۲ صریحاً بر رویکرد فاصله گرفتن از سیاستهای نظامیمحور و کنار گذاشتن «طرحهای بزرگ» تاکید میشود و گفته میشود آمریکا از نیروی نظامی برای تغییر رژیم یا بازسازی جوامع استفاده نخواهد کرد. سند ۲۰۲۵ همین ادعا را تکرار میکند.
ب) تفاوتهای مهم
پایان رویکرد «دو دولت اسرائیل- فلسطین»؛ در سند ۲۰۱۵ و ۲۰۲۲، راهحل دو دولتی بخشی از چارچوب اعلامی آمریکا درباره اسرائیل و فلسطین است. اما در بخش های کلیدی سند ۲۰۲۵، تاکید اصلی روی پایان جنگ غزه با محوریت آزادی گروگانها و سپس گسترش عادیسازی از مسیر پیمانهای ابراهیم است. این تغییر لحن میتواند نشانهای باشد که سیاست اعلامی آمریکا در غرب آسیا از «مسیر حل منازعه بنیادین» به سمت «مدیریت منازعه و ساخت شبکههای همکاری و انکار مسئله دولت فلسطینی» حرکت میکند.
عقبنشینی از ترویج حقوق بشر؛ سند ۲۰۲۲ در بخش خاورمیانه، یکی از اصول خود را «ترویج حقوق بشر و ارزشهای منشور ملل متحد» معرفی میکند. سند ۲۰۲۵ برعکس، صریحاً میگوید نباید دولتهای منطقه را برای ترک سنتها و اشکال حکومتشان تحت فشار گذاشت و اصلاحات را فقط زمانی تشویق میکند که «ارگانیک» پدیدار شود. این تفاوت برای اعتمادسازی با اعراب رخ داده که نگران پروژه آمریکا پس از تثبیت موقعیت اسرائیل هستند.
تعریف جدید از ژئوپولیتیک منطقه؛ سند ۲۰۲۵ ادعا میکند با افزایش تولید انرژی آمریکا و تغییر ماهیت منطقه به مقصد سرمایهگذاری، دلیل تاریخی تمرکز آمریکا بر خاورمیانه کمرنگ میشود. در سند ۲۰۲۲ هم گفته میشود دو دهه تمرکز آمریکا بر تهدیدهای ناشی از خاورمیانه هزینه های زیادی داشته و باید به سمت رویکرد عملیتر رفت. پس حرکت به سمت کاهش تمرکز، تازگی ندارد، اما سند ۲۰۲۵ آن را صریحتر و با اعتماد به نفس بیشتر بیان میکند.
تغییر یا تداوم رویکرد آمریکا در غرب آسیا؟
سند ۲۰۲۵ در چند محور با اسناد گذشته همسو است؛ امنیت اسرائیل همچنان در سطح هدف و منفعت اصلی آمریکا در منطقه است. تاکید بر اهمیت جلوگیری از سلطه نیروهای مخالف آمریکا و اسرائیل بر منطقه و شریان های انرژی همچنان ثابت است.
اما سند ۲۰۲۵ همزمان یک چرخش آشکار نسبت به برخی چارچوبهای قبلی دارد؛ تاکید کمتر بر زبان دو دولتی و تاکید بیشتر بر پایان دادن به جنگها با معامله سیاسی و سپس پیش بردن عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل؛ و مهمتر از آن کمرنگ شدن دستور کار حقوق بشری و اصلاح حکمرانی که در سند ۲۰۲۲ جزو اصول شمرده شده بود. همه این موارد نیز در تلاش آمریکا برای به حاشیه راندن مسئله فلسطین قابل ارزیابی است.
درباره آینده نیز میتوان با احتیاط گفت: اگر این منطق اجرا شود، احتمالاً سیاست آمریکا در غرب آسیا نه به سمت خروج کامل میرود و نه به سمت بازگشت به الگوی مداخله گسترده؛ بلکه به سمت شبکهسازی امنیتی با شرکا، سرمایهگذاری و فناوری و پروژه عادیسازی گستردهتر حرکت میکند که اسرائیل یکی از ستونهای ثابت آن باقی میماند و موضوع فلسطین از اولویت اعراب خارج می شود.


