تهدید اروپا به فعالسازی مکانیزم ماشه، نه تلاشی برای حلوفصل اختلافات هستهای، بلکه نشانه قمار بیفرجامی است که اروپاییها با تبدیل ایران به برگ معامله با آمریکا آغاز کردهاند؛ قماری که در فضای جنگزده پرونده هستهای ایران، در فضایی که جنگ اوکراین به باتلاقی برای غرب تبدیل شده، در جهانی که بهسمت چندقطبیشدن پیش میرود، محکوم به شکست است. اروپا در این معادله نه یک شریک مؤثر برای آمریکا، بلکه صرفاً یک «بار اضافی» برای واشنگتن تلقی میشود؛ و این همان واقعیتی است که دیر یا زود، بروکسل با هزینه کردن ایران، هزینهاش را خواهد پرداخت.
عفیفه عابدی-ایران ویو24
در آستانه بیسابقهترین بحران اعتماد میان ایران و سه کشور اروپایی عضو توافق هسته ای سابق (برجام)، تهدید فعالسازی مکانیزم ماشه (Snapback) از سوی لندن، پاریس و برلین، نه تنها آینده هر نوع مذاکره و توافق هستهای محتمل را تیرهتر از همیشه کرده، بلکه بنیانهای مفهومی سیاست «تفکیک اروپا از آمریکا» در راهبرد دیپلماسی ایران را نیز به چالش جدی کشیده است.
تهدید اخیر اروپا به فعالسازی مکانیزم ماشه – آن هم در شرایطی که ایران مسیر روشنی برای تعامل با آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پیش گرفته و به رغم خیانت های آمریکایی و اروپایی به برجام و مذاکرات هسته ای و عدم حمایت آژانس از تاسیسات هسته ای ایران تحت پادمان، برای بازسازی دیپلماسی اعلام آمادگی کرده – حامل پیامهایی فراتر از یک اقدام حقوقی یا نمادین است. این اقدام از سوی تهران نه تنها بهعنوان بازگشت اروپا به سیاست فشار حداکثری تعبیر میشود، بلکه سیاستی جنگ افروزانه تعبیر می شود.
از منظر تهران، تهدید به بازگرداندن تحریمهای بینالمللی ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، نه پاسخی فنی به تخطی ادعایی ایران از تعهدات هستهای، بلکه اقدامی کاملاً سیاسی برای همراهسازی اروپا با سیاستهای قلدرمآبانه آمریکا و افزایش قدرت چانه زنی بروکسل در موضوعات مشترک بین دو سوی آتلانتیک است. نکته مهم آن است که سه کشور اروپایی در حالی ایران را به کارت بازی خود با آمریکا تبدیل کرده اند که در زمینه تعهدات خود در قالب مکانیزم حل اختلاف، سالهاست خلف وعده کرده و این مکانیزم را رها کرده اند و اکنون پس از گذشت زمان طولانی و تغییر معادلات، بدون هر نوع مشروعیت حقوقی، به دنبال احیای آن از طریق منطق زور هستند.
از دید تهران، این اقدام بیش از آنکه با هدف حلوفصل اختلافات باشد، ابزاری برای سوداگری اروپا در رابطه با آمریکا، با افزایش فشار علیه ایران است؛ آن هم در زمانی که جمهوری اسلامی، علی رغم همکاری های داوطلبانه و قرار داشتن تحت نظارت گسترده آژانس بینالمللی انرژی اتمی مورد حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز قرار گرفته و ضربات سنگینی به تاسیسات هسته ای ایران وارد شده است.
اما فعالسازی احتمالی مکانیزم ماشه، بار دیگر موجب تشدید روند امنیتیسازی پرونده ایران در سطح بینالمللی خواهد شد؛ روندی که در کنار تجربه جنگ تحمیلی 12 روزه آمریکا و اسرائیل به ایران (با حمایت اروپا) و گسترش تحریمهای اقتصادی، هزینههای تعامل دیپلماتیک را افزایش داده و فضا را به نفع راهحلهای بازدارنده و تدابیر امنیتی تقویت میکند. در واقع، اروپا در حالی از زبان تهدید استفاده میکند که فضای راهبردی در موضوع هسته ای ایران در سایه نبرد نظامی قرار دارد و فضای راهبردی جدید جهان، به سمت چندقطبیشدن و بازتعریف روابط قدرت در حال حرکت است.
از منظر تهران فعال شدن مکانیزم ماشه منجر به بازگشت به نقطه زیر صفر اعتماد، و بهمنزله تلاشی برای بهحاشیهراندن گزینههای دیپلماتیک و همکاری جویانه – از جمله همکاریهای داوطلبانه ایران با آژانس بین المللی انرژی اتمی – تلقی میشود. سه کشور اروپایی گمان میکنند که با تهدید و فشار میتوانند در سیاست راهبردی ایران برای ایجاد توازن در مناسبات خارجی، تجدید نظر ایجاد کنند؛ غافل از اینکه این فشارها، تنها باعث تعمیق شکافهای ژئوپلیتیکی در روابط تهران – غرب و کاهش بیش از پیش نهادهای بین المللی خواهد شد.
در صورت فعالسازی مکانیزم ماشه، نهتنها تحریمهای سازمان ملل – هرچند بهلحاظ عملی عمدتاً نمادین – بازخواهد گشت، بلکه مسیر مذاکرات آینده نیز بهشدت پرهزینه و دشوار خواهد شد. با این اقدام، اروپا خود را از تنها فرصت باقیمانده برای ایفای نقش مستقل در دیپلماسی هستهای ایران محروم خواهد کرد و بار دیگر، میدان را به واشنگتن واگذار خواهد کرد. البته به نظر می رسد اروپا در حال عرضه این گزینه به آمریکا است که البته آمریکا به ریاست دونالد ترامپ نشان داده حتی برای توافقات با اتحادیه اروپا و سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه نیز ارزشی جز «همه چیز به نفع واشنگتن» قائل نیست.
اما جمهوری اسلامی ایران،با وجود تجربه شکست خورده برجام، توافقات غربی و تعامل با آژانس، همواره بر دیپلماسی بهعنوان اولویت تأکید کرده و همچنان مسیر را برای نقش آفرینی مثبت اروپا باز گذاشته است، البته اگر این اراده در پایتخت های اروپایی وجود داشته باشد. در غیر این صورت، ایران در برابر اقدامات خصمانه و بازیهای ژئوپلیتیکی آشکار، چارهای جز بازتعریف راهبردهای امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک خود نخواهد داشت. بازگشت احتمالی تحریمهای سازمان ملل، بیش از آنکه فشار موثری علیه ایران ایجاد کند، باعث آشوب بیشتر در فضای منطقه ای و نظم بین المللی خواهد شد.
دو مسیر پیش رو
اروپا اکنون بر سر یک دو راهی مهم قرار دارد. مسیر اول، تداوم سیاست شکستخورده فشار، بیاعتنایی به واقعیتهای میدانی و تبعیت کورکورانه از آمریکا است؛ مسیری که نهتنها به حل مسأله هستهای ایران کمکی نخواهد کرد، بلکه اعتبار اروپا بهعنوان بازیگری مستقل در نظم در حال تغییر جهانی را نیز تضعیف خواهد کرد و آخرین گزینه اروپا در موضوع هسته ای ایران را نیز با چشم اندازی بسیار مبهم از بین خواهد برد.
مسیر دوم، بازگشت به دیپلماسی متوازن، تنشزدایی هوشمند و استفاده از ظرفیتهای امنیتساز و اقتصادی در رابطه با ایران است. اروپا اگر همچنان خود را مدافع نظم بینالمللی مبتنی بر قانون و نهادگرایی میداند، باید به جای ماشه، بهدنبال تقویت سازوکارهای اعتمادساز باشد؛ سازوکارهایی که تنها از مسیر گفتگو، احترام متقابل و درک منافع مشروع طرفین میگذرد.
اکنون زمان آن رسیده که اروپا تصمیم بگیرد، آیا میخواهد در روند پرشتاب تحولات جهانی، بازیگری مستقل و مسئول باشد، یا همچنان بهعنوان پیرو سیاستهای تحمیلی آمریکا، تنها نقش تسهیلگر بحرانها را ایفا می کند.