AR | EN

1404-07-27 17:53

AR | EN

1404-07-27 17:53

اشتراک گذاری مطلب
پیروزی دیپلماتیک ایران و آغاز جهان چندقطبی از دید تحلیلگر میدل ایست مانیتور

مکانیزم ماشه معکوس؛ تهران چگونه غرب را خلع سلاح کرد؟

مقاله‌ای با عنوان «شکاف ۲۲۳۱؛ چگونه نافرمانی ایران، شکاف عمیق در نظم جهانی را آشکار می‌کند» به قلم پیمان صالحی در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ در میدل ایست مانیتور منتشر شده که به بررسی ابعاد و پیامدهای مناقشه بین‌المللی بر سر خاتمه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل می‌پردازد. نویسنده استدلال می‌کند که این رویداد، صرفاً یک اختلاف حقوقی نیست، بلکه نقطه عطفی است که افول هژمونی غرب و ظهور یک نظم نوین چندقطبی را به نمایش می‌گذارد. در این نظم جدید، جمهوری اسلامی ایران نه یک بازیگر منزوی، بلکه یکی از معماران کلیدی در حال تغییر ساختارهای قدرت جهانی است. تلخیصی از مقاله را در زیر می‌خوانید.

ایران ویو24- سیاسی

در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ جهان شاهد یک رویارویی سیاسی معنادار بر سر قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت بود؛ قطعنامه‌ای که به عنوان لنگر حقوقی توافق هسته‌ای ایران (برجام) عمل می‌کرد. در حالی که این تاریخ می‌بایست روز خاتمه رسمی محدودیت‌های باقی‌مانده علیه ایران باشد، ایالات متحده و متحدان اروپایی‌اش در اقدامی یک‌جانبه، تلاش کردند با فعال‌سازی سازوکار «اسنپ‌بک» یا «مکانیزم ماشه»، این تحریم‌ها را تمدید کنند. این حرکت نه تنها با مخالفت قاطع ایران، بلکه با سد محکم قدرت‌های جهانی مانند روسیه و چین و حمایت گسترده بیش از ۱۲۰ کشور عضو جنبش عدم تعهد (NAM) روبرو شد. این تقابل، بیش از هرچیز، نشان‌دهنده یک دگرگونی بنیادین در ژئوپلیتیک جهانی است؛ فرسایش اقتدار غرب و ظهور یک سیستم بین‌المللی مبتنی بر تکثرگرایی و حاکمیت ملی.

یک پیروزی دیپلماتیک برای ایران

پاسخ تهران، مسکو و پکن به اقدام غرب، قاطع و هماهنگ بود. در نامه‌ای مشترک به دبیرکل سازمان ملل، این سه کشور اعلام کردند که هیچ‌گونه تمدید یک‌جانبه قطعنامه ۲۲۳۱ را به رسمیت نمی‌شناسند و آن را نقض صریح قوانین بین‌المللی و سوءاستفاده از نهادهای چندجانبه می‌دانند. برای جمهوری اسلامی ایران، این موضع‌گیری فراتر از یک استدلال حقوقی بود؛ این بیانیه‌ای سیاسی بود مبنی بر اینکه دوران انحصار غرب بر تعریف هنجارها و قوانین جهانی به سر آمده است.

اهمیت تاریخی این لحظه، نه در سرپیچی ایران، بلکه در حمایت گسترده‌ای نهفته است که تهران در سراسر «جنوب جهانی» به دست آورده است. در نشست اخیر جنبش عدم تعهد، ۱۲۰ کشور به طور جمعی اعلام کردند که تداوم اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ را به رسمیت نمی‌شناسند و موضع خود را با تهران هماهنگ کردند. چنین اتحاد و همبستگی در برابر فشارهای غرب، یک دهه پیش تقریباً غیرقابل تصور بود. در گذشته، تحریم‌های ایالات متحده تقریباً وزنی جهانی داشتند، اما اکنون، اقتصادهای نوظهور از آمریکای لاتین تا جنوب آسیا، این ابزارهای فشار را به عنوان یادگارهای منسوخ از یک دوران تک‌قطبی می‌نگرند.

این رویداد، بازتاب یک تحول ساختاری عمیق‌تر است؛ فروپاشی تدریجی نظم بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم. ایالات متحده و متحدانش برای حفظ کنترل بر نهادهایی که خود بنیان نهاده‌اند، تلاش می‌کنند، در حالی که قدرت‌های جدید، به ویژه در شرق و جنوب جهانی، مشروعیت تازه‌ای را بر پایه اصول کثرت‌گرایی، حاکمیت ملی و عدم مداخله بنا می‌کنند. در این چارچوب، چالش ایران در برابر قطعنامه ۲۲۳۱، نمادی از یک مقاومت گسترده‌تر علیه قانون‌گرایی گزینشی غرب است.

محور شرق و معماری نوین جهانی

زمان‌بندی این تقابل برای تهران بسیار استراتژیک بود. جمهوری اسلامی با تمرکز بر تحکیم روابط با روسیه و چین، پیام دیپلماتیک و امنیتی روشنی را به جهان ارسال می‌کند؛ آینده راهبردی ایران در شرق رقم می‌خورد. این تغییر جهت در بحبوحه جذابیت فزاینده نهادهای جایگزین مانند بریکس (BRICS) و سازمان همکاری شانگهای (SCO) صورت می‌گیرد. ایران این سازمان‌ها را چارچوب‌هایی عاری از شروط و فشارهای سیاسی غرب می‌بیند. چشم‌انداز بلندمدت تهران، که در توافقنامه‌های همکاری راهبردی با پکن و مسکو متبلور شده، ایجاد ساختارهای موازی مالی و امنیتی است که قادر به مقاومت در برابر تحریم‌ها و فشارهای سیاسی غرب باشند.

موضع جنبش عدم تعهد این مسیر را تقویت می‌کند. برای اولین بار در دهه‌های اخیر، یک بلوک جمعی که اکثریت جمعیت جهان را نمایندگی می‌کند، آشکارا تفسیر ایالات متحده و اروپا از قوانین بین‌المللی را به چالش می‌کشد. این امر به نوبه خود، دوقطبی شدن حاکمیت جهانی را تسریع می‌کند؛ از یک سو سیستمی مبتنی بر نهادهای تحت سلطه غرب و از سوی دیگر، نظمی نوظهور که حول محور اوراسیا و جنوب جهانی شکل می‌گیرد.

افول ابزار تحریم و تغییر مفهوم مشروعیت

از منظر ژئوپلیتیک، این شکاف منعکس‌کننده توزیع مجدد قدرت جهانی پس از سال‌ها رقابت اقتصادی و فناوری است. تحریم‌ها که زمانی به عنوان مشخصه قدرت غرب تلقی می‌شدند، تأثیر بازدارنده خود را از دست داده‌اند. ایران که زمانی در انزوا قرار داشت، اکنون خود را بخشی از ائتلاف رو به رشد کشورهایی می‌بیند که یا تحت تحریم قرار دارند یا از نظم موجود سرخورده شده‌اند. این مجموعه از کشورها، از جمله روسیه، چین و چندین عضو بریکس، در حال بازنویسی قواعد بازی در عرصه بین‌المللی هستند.

در قلب این تحول، یک واقعیت ساده نهفته است؛ مشروعیت در حال تغییر از زور و اجبار به همکاری و به رسمیت شناختن متقابل است. غرب همچنان به ابزارهای تنبیهی مانند تحریم، انزوا و پیش‌شرط متکی است، در حالی که جنوب جهانی به طور فزاینده‌ای حول محور فراگیری و احترام متقابل سازماندهی می‌شود. در این زمینه، مقاومت ایران در برابر تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ به نمادی از یک مبارزه عمیق‌تر تبدیل می‌شود؛ امتناع از پذیرش این منطق که قانون تنها توسط قدرتمندان تعریف می‌شود.

پیامدهای این رویارویی بسیار فراتر از پرونده هسته‌ای ایران است. اگر ۱۲۰ کشور بتوانند قطعنامه‌ای مورد حمایت غرب را رد کنند، این امر نشان‌دهنده یک بحران مشروعیت برای خود نهادهایی است که برای حفظ نظم جهانی طراحی شده‌اند. شورای امنیت سازمان ملل، که زمانی صحنه اجماع بود، در خطر تبدیل شدن به میدانی برای تفرقه و تقابل قرار دارد. از این منظر، جنجال «اسنپ‌بک» فقط به حقوق ایران مربوط نیست، بلکه به آینده چندجانبه‌گرایی گره خورده است.

برای قدرت‌های غربی، اقدام برای تمدید محدودیت‌ها شاید در کوتاه‌مدت یک پوشش سیاسی ایجاد کند، اما در بلندمدت هزینه‌ای استراتژیک به همراه دارد. هر اقدام یک‌جانبه، اعتبار سیستمی را که ادعای دفاع از آن را دارند، بیشتر تضعیف می‌کند. برای ایران و شرکایش، این فرسایش یک بحران نیست، بلکه یک فرصت است؛ فرصتی برای بازتعریف حاکمیت جهانی بر اساس اصولی عادلانه‌تر و چندقطبی. با فرونشستن غبار پس از ۱۸ اکتبر، یک چیز روشن است؛ قطعنامه ۲۲۳۱ دیگر نماینده اجماع نیست، بلکه نماد یک رقابت بزرگ است. و در این رقابت، ایران موفق شده است آنچه زمانی نماد انزوای خود بود را به سکویی برای یک هم‌راستایی نوین جهانی تبدیل کند.

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسی
جهان
تحلیل و یاداشت ها