AR | EN

1404-05-29 22:20

AR | EN

1404-05-29 22:20

اشتراک گذاری مطلب
از عراق و افغانستان تا قفقاز؛ تجربه همسایگی ایران با آمریکا

موقعیت استراتژیک ایران بر مسیر ترامپ سایه افکنده است

قفقاز جنوبی، چهارراه ژئوپلیتیک میان ایران، روسیه، ترکیه و اروپا، همزمان منبع فرصت و تهدید است؛ جایی که هر کریدور ترانزیتی و هر معادله امنیتی نه فقط آینده منطقه، بلکه جایگاه بازیگران پیرامونی را نیز بازتعریف می‌کند. ایران در این میدان پررقابت، اگرچه توانسته تهدیدات مستقیم علیه امنیت ملی خود را مهار کند، اما همچنان در بهره‌برداری از ظرفیت‌های عظیم این منطقه از رقبایش عقب‌تر است.

عفیفه عابدی، مدیر مسئول ایران ویو24

قفقاز جنوبی به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص، منابع طبیعی و همسایگی با سه بازیگر مهم یعنی ایران، روسیه و ترکیه، از اهمیت ژئوپلتیک برجسته‌ای برخوردار است. این اهمیت ژئوپلتیک تنها به خود منطقه محدود نمی‌شود، بلکه بر شکل‌گیری نوع مناسبات میان بازیگران—چه در قالب مناقشه و چه در مسیر صلح—تأثیر مستقیم می‌گذارد. بخش عمده‌ای از ریشه‌های مناقشات تاریخی و حتی طرح پروژه‌های مختلف برای احداث کریدورهای انرژی و مسیرهای ترانزیتی نیز دقیقاً به همین «چهارراه بودن» قفقاز میان اروپا، روسیه، ترکیه، ایران و آسیای مرکزی بازمی‌گردد.

ایران هرگز از اهمیت قفقاز جنوبی غافل نبوده است، اما در عمل نتوانسته حداکثر منافع بالقوه خود را از این منطقه استخراج کند. دلایل این ناکامی متعدد است:

تلاش برای همسویی با سیاست‌ها و منافع روسیه، که گاه باعث محدود شدن ابتکار عمل مستقل ایران شده است؛

حضور و رقابت بازیگران فرامنطقه‌ای با قدرت مالی و سیاسی گسترده‌تر که توان تطمیع و جذب کشورهای منطقه را داشتند؛

قرار گرفتن ایران تحت فشار تحریم‌های اقتصادی و سیاسی و درگیر بودن با مسائل پرشمار در سیاست خارجی و معادلات بین‌المللی؛

اولویت‌های امنیتی ایران در غرب آسیا که تمرکز سیاستگذاری را از قفقاز دور ساخته است.

با وجود این محدودیت‌ها، ایران توانسته دست‌کم از تبدیل قفقاز جنوبی به منبع تهدید مستقیم علیه امنیت ملی خود جلوگیری کند. نگرانی اصلی اما آنجاست که ایران از فرصت‌های موجود در این منطقه کمتر بهره برده، در حالی که رقبای ایران حتی از فرصت‌های اندک برای خود موقعیت‌های بزرگ ساخته‌اند.

راهبرد اصلی ایران برای مدیریت مناقشات و کمک به ثبات منطقه‌ای، اتخاذ «سیاست متوازن» بوده است. این سیاست با توجه به شرایط موجود، قابل انتقاد جدی نیست، زیرا در قفقاز جنوبی اساساً سیاست اتحادهای راهبردی نیز با ضعف‌های ذاتی و چالش‌های فراوان روبه‌رو است. حتی در مواردی که ایران اراده نزدیکی راهبردی به ارمنستان داشته، در داخل این کشور رویکردهای متعارضی وجود داشته که روندهای کنونی نیز بخشی از پیامد همان تناقض‌هاست.

در چنین بستری است که پروژه‌هایی چون «کریدور زنگه‌زور» و «جاده ترامپ» مطرح شده‌اند. باید توجه داشت که در هر پروژه‌ای، «فاصله جغرافیایی» در عمل از حجم سرمایه یا قدرت حامیان اهمیت بیشتری دارد. بر همین اساس، کریدور زنگه‌زور نسبت به مسیر موسوم به جاده ترامپ پرهزینه‌تر ارزیابی می‌شود، هرچند این دو قابلیت تلفیق و تکمیل یکدیگر را دارند. آنچه برای ایران بیش از خودِ مسیرها نگران‌کننده است، پیامدهای نظامی و امنیتی آن‌ها در منطقه است.

اما ایران در موقعیتی سوق‌الجیشی قرار دارد که می‌تواند حتی بر اهمیت کریدور زنگه‌زور یا جاده ترامپ سایه بیفکند. همسایگی با چهار حوزه ژئواستراتژیک، دسترسی به آب‌های آزاد و قرار گرفتن در مسیر طبیعی شرق–غرب و شمال–جنوب، فرصت‌های متنوعی پیش‌روی ایران قرار داده است. ضمن اینکه مسیرهای رقیب تا رسیدن به مرحله اجرا، تأمین مالی پایدار، تضمین امنیت و حل‌وفصل تعاملات مرزی، فاصله زیادی دارند و موفقیت‌شان به مدیریت ریسک و پایداری سیاسی وابسته است. این بازه زمانی می‌تواند فرصتی برای ایران باشد تا مسیرهای جایگزین و پروژه‌های خود را پیش ببرد—پروژه‌هایی که در رابطه با هر دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان مطرح بوده و قابلیت پیگیری عملی دارند.

در نهایت باید بر نکته‌ای کلیدی تأکید کرد: ایران پیش‌تر هم تجربه همسایگی با ایالات متحده را از طریق حضور نظامی این کشور در افغانستان و عراق داشته است. بنابراین، گرچه حضور پررنگ آمریکا در قفقاز جنوبی چالشی جدی است، اما برای ایران تجربه‌ای کاملاً تازه نیست و همین تجربه می‌تواند به سیاستگذاری آینده در این منطقه جهت و عمق بیشتری ببخشد.

 

منبع: ایران‌دیلی

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسی
جهان
تحلیل و یاداشت ها