در قلب شرق مدیترانه، جزیرهای کوچک اما استراتژیک در حال دگرگونی خاموشی است که کمتر در تیترها دیده میشود. قبرس، همان نقطهای که همواره گذرگاه انرژی، تجارت و منازعات ژئوپلیتیک بوده، اکنون با موجی تازه از مهاجرت اسرائیلیها و خرید هزاران ملک روبهروست؛ روندی که برخی آن را «استقرار خاموش» مینامند.
ایران ویو24- بین الملل
قبرس بهعنوان جزیرهای استراتژیک در شرق مدیترانه، در مجاورت سواحل خاورمیانه (لبنان، سوریه، اسرائیل) و در فاصلهای کوتاه از ترکیه و یونان قرار دارد. این موقعیت جغرافیایی، آن را به گرهای کلیدی در شبکه تجارت، حملونقل دریایی و معادلات نظامی-امنیتی منطقه بدل ساخته است.
اهمیت ژئوپلیتیکی قبرس از چند زاویه قابل تحلیل است: نخست، کارکرد آن بهعنوان پایگاه نظارت و مداخله در تحولات خاورمیانه و مسیرهای انرژی شرق مدیترانه؛ دوم، عضویت در اتحادیه اروپا که کارویژهٔ پل ارتباطی میان اروپا و خاورمیانه را برای این کشور ایجاد کرده است؛ و سوم، پتانسیل این جزیره برای استقرار پایگاههای نظامی مهم که به قبرس نقشی فرامنطقهای و در عینحال راهبردی اعطا میکند.
علاوه بر این، کشف ذخایر گاز طبیعی در آبهای اقتصادی انحصاری قبرس بُعدی تازه به منازعات انرژی شرق مدیترانه بخشیده و رقابت قدرتهای منطقهای و جهانی بر سر امنیت، بهرهبرداری و مسیرهای انتقال انرژی را تشدید کرده است.
با این حال، تحولات چند سال اخیر حاکی از روندی کمتر آشکار اما پرمعناست: افزایش حضور و نفوذ اسرائیل در قبرس. هرچند این روند در سکوت خبری پیش رفته، نشانههای اجتماعی و اقتصادی آن در حال آشکار شدن است. در جامعهٔ قبرس اعتراضاتی شکل گرفته که محور اصلی آنها مهاجرت گستردهٔ اسرائیلیها و تبعات جمعیتی-اقتصادی ناشی از آن است. زیرا در بستر بحرانهای امنیتی و نظامی اخیر خاورمیانه ـ که اسرائیل یکی از بازیگران اصلی آن بوده ـ هزاران شهروند اسرائیلی به قبرس مهاجرت کردهاند. همزمان، فعالیت نهادهای دینی و اجتماعی یهودیان (مانند شبکههای مشابه چاباد) در این کشور گسترش یافته است.
از منظر اقتصادی-اجتماعی، گزارشهای رسانهای و سیاسی از خرید گستردهٔ املاک توسط شهروندان اسرائیلی و یهودی حکایت دارند؛ فرآیندی که پیامدهایی چون فشار اقتصادی، نگرانیهای امنیتی و تغییرات احتمالی در ترکیب جمعیتی را بهدنبال دارد. چنانکه دادههای موجود نشان میدهد که از سال ۲۰۲۱ تا اوایل ۲۰۲۵، بین ۴,۰۰۰ تا ۵,۰۰۰ سند مالکیت به نام اسرائیلیها صادر شده است.
همچنین جمعیت اسرائیلی ساکن قبرس اکنون از ۱۵ هزار نفر فراتر رفته و شامل بیش از ۴ هزار خانوار میشود. این تحولات سبب شده بخشی از سیاستمداران و رسانهها نسبت به استفادهٔ کوتاهمدت یا بلندمدت اسرائیل از این «پایگاه غیررسمی» ابراز نگرانی کنند.
استفانوس استفانو دبیرکل حزب مترقی مردم کارگر هشدار میدهد که خرید املاک توسط شهروندان اسرائیلی، بهویژه در مناطق حساس از نظر زیرساختهای ملی، میتواند تهدیدی برای امنیت ملی قبرس باشد. بهگفتهٔ استفانو در برخی مناطق ـ مانند لارناکا و لیماسول ـ املاک بهصورت انبوه توسط اسرائیلیها خریداری شده و مناطقی شکل گرفتهاند که تقریباً تنها اسرائیلیها به آنها دسترسی دارند؛ وی تأکید دارد همچنین ساخت مدارس «صهیونیستی» و کنیسه در این مناطق را هم باید بهعنوان بخشی از یک استراتژی گسترش دید.
استفانوس استفانو این روند را با آن چیزی که در سرزمینهای فلسطینی رخ داده مقایسه کرده است؛ یعنی تدریجاً زمین و املاک از طریق خرید/استقرار به کنترل گروههای خاص درآید. او هشدار داده که اگر قوانین و مقررات مناسبی وضع نشوند، قبرس بهتدریج بخشی از مالکیت زمین و ملکداریاش را «از دست خواهد داد». وی تعبیراتی مانند «کشور ما را از ما میگیرند» و «اگر اقدامی نکنیم، روزی خواهیم دید که زمین خودمان متعلق به ما نیست» استفاده کرده است.
جاذبههای قبرس برای مهاجران اسرائیلی چند بُعد دارد: نزدیکی جغرافیایی به فلسطین اشغالی- اسرائیل (سهولت جابهجایی)، عضویت در اتحادیهٔ اروپا (مزیتهای حقوقی، اداری و اقتصادی)، هزینههای نسبی پایینتر زندگی و بازار فعال مسکن در برخی مناطق جزیره، و وجود شبکههای حمایتی یهودی/اسرائیلی که زیرساخت اجتماعی مهاجران را تسهیل میکنند. مجموعهٔ این عوامل قبرس را به گزینهای «سهل و دسترسپذیر» برای شهروندان اسرائیلی بدل ساخته که بهدنبال خروج سریع از بحرانهای امنیتی منطقهای یا یافتن پناهگاه موقت/دائم هستند.
اما تحلیلگران منتقد این روند را از منظری راهبردی و در راستای سیاست توسعهطلبانهٔ رژیم صهیونیستی ارزیابی میکنند و با سه مؤلفه با روند اشغال فلسطین مقایسه میکنند:
۱. رشد شتابان خرید ملک توسط اسرائیلیها؛
۲. فعال شدن شبکههای مذهبی-اجتماعی یهودی (چاباد و نهادهای مشابه) بهعنوان بستر حمایتی؛
۳. موقعیت جغرافیایی ویژهٔ قبرس که آن را به «پناهگاه امن» و در عینحال «پایگاهی استراتژیک» برای اسرائیل تبدیل میکند.
استراتژیستها برای توصیف این روند گاه از اصطلاحاتی چون «استقرار خاموش» (Silent Occupation) استفاده میکنند؛ مفهومی که بر ابعاد ژئوپلیتیکی و دموگرافیک تأکید کرده و نگرانی از تغییر موازنههای جمعیتی و امنیتی جزیره بهنفع اسرائیل را بازتاب میدهد.
اما چشمانداز نگرانکنندهتر فراتر از تحولات مقطعی است؛ از اشغال لبنان و سوریه تا نفوذ فزاینده در قبرس و اشغال این کشور، همگی نشانههایی از راهبرد کلان شکلگیری اسرائیل بزرگ هستند؛ پروژهای که مرزهای آن از خاورمیانه تا آستانهٔ اروپا امتداد مییابد.