AR | EN

1404-07-13 00:28

AR | EN

1404-07-13 00:28

اشتراک گذاری مطلب

طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ برای غزه؛ صلح ادعایی یا قیمومیت استعماری؟

طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ برای غزه» بیش از آنکه نسخه‌ای برای صلح باشد، بازتولید قیمومیت استعماری است؛ طرحی که با خلع سلاح مقاومت، تحمیل مدیریت خارجی و تداوم اشغالگری اسرائیل، به جای پایان جنگ، بذر درگیری‌های تازه را در سرزمین فلسطین می‌پاشد.

دکتر محمدرضا مرادی- کارشناس مسائل منطقه

طرح ۲۰ ماده‌ای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، که با هدف ادعایی «پایان دادن به جنگ در غزه» ارائه شده است، به دلیل ماهیت یک‌جانبه، همسویی آشکار با منافع اسرائیل و نادیده گرفتن حقوق بنیادین ملت فلسطین، نه‌تنها به صلح پایدار منجر نخواهد شد، بلکه به تشدید منازعه و تحکیم ساختارهای اشغالگری دامن خواهد زد.

این طرح که با مشارکت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و چهره‌هایی مانند تونی بلر، نخست‌وزیر پیشین انگلیس تدوین شده، از منظر سیاسی و راهبردی به دنبال بازتولید الگوهای استعماری گذشته است که با خلع سلاح مقاومت فلسطین، تحمیل مدیریت خارجی بر غزه و حفظ کنترل امنیتی اسرائیل، حقوق ملی و انسانی فلسطینیان را به حاشیه می‌راند. در این مطلب به بررسی چالش‌های اصلی این طرح و دلایلی که آن را به پروژه‌ای ناکام در دستیابی به صلح تبدیل می‌کند می‌پردازیم.

زمینه تاریخی طرح ترامپ

طرح ترامپ برای غزه در بستر یک تاریخ طولانی از مداخلات خارجی در فلسطین ارائه شده است، جایی که قدرت‌های جهانی از اعلامیه بالفور (۱۹۱۷) تا توافق‌های اسلو (۱۹۹۳)، بارها تلاش کرده‌اند با تحمیل ساختارهای سیاسی و امنیتی، منازعه فلسطین-اسرائیل را مدیریت کنند. این طرح‌ها غالباً به دلیل نادیده گرفتن خواست مردم فلسطین و اولویت دادن به منافع قدرت‌های خارجی و رژیم صهیونیستی به شکست انجامیده‌اند. طرح ترامپ که با عنوان «طرح صلح» معرفی شده، به جای ارائه راه‌حلی جامع، ادامه‌دهنده همان الگوی یک‌جانبه‌گرایی است که در طرح‌هایی مانند «معامله قرن» (۲۰۲۰) دیده شد. این طرح با تأکید بر خلع سلاح حماس، ایجاد یک نهاد نظارتی بین‌المللی و حفظ حضور امنیتی اسرائیل، نه‌تنها به ریشه‌های منازعه (اشغالگری، نقض حقوق فلسطینیان و انکار حق بازگشت) نمی‌پردازد، بلکه به دنبال تحمیل نظمی است که فلسطینیان را از حق تعیین سرنوشت محروم می‌کند.

چالش‌های اصلی طرح

۱. خلع سلاح مقاومت: محور اصلی طرح ترامپ، خلع سلاح فوری جنبش مقاومت اسلامی (حماس) و تخریب زیرساخت‌های نظامی آن است. این شرط که با تهدید به اعمال تحریم‌های سنگین همراه شده، نه‌تنها غیرواقع‌بینانه است، بلکه به معنای سلب حق دفاع مشروع فلسطینیان در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی است. مقاومت فلسطین به‌ویژه حماس از منظر تاریخی بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه برای آزادی و استقلال فلسطین است. به گفته اسماعیل الثوابته، مدیرکل دفتر اطلاع‌رسانی دولت در غزه، این طرح «تلاشی برای تحمیل قیمومیت جدید است که اشغالگری اسرائیل را مشروع جلوه داده و ملت فلسطین را از حقوق ملی، سیاسی و انسانی خود محروم می‌کند.» خلع سلاح مقاومت بدون تضمین حقوق اولیه فلسطینیان، مانند حق بازگشت و تشکیل دولت مستقل، به معنای تسلیم اجباری در برابر اشغالگری است که از سال ۱۹۴۸ ادامه یافته است. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که مقاومت فلسطین در برابر فشارهای مشابه تسلیم نشده و به مبارزه خود ادامه داده است. بنابراین این شرط نه‌تنها به صلح منجر نمی‌شود، بلکه به احتمال زیاد به تشدید مقاومت و درگیری‌ها دامن خواهد زد.

۲. مدیریت خارجی غزه و بازتولید الگوی استعماری: طرح ترامپ پیشنهاد ایجاد «شورای صلح» را مطرح می‌کند، نهادی بین‌المللی تحت نظارت دونالد ترامپ و با حضور تونی بلر که بر یک کمیته فلسطینی «تکنوکرات و غیرسیاسی» برای اداره خدمات عمومی و امور شهری غزه نظارت خواهد داشت. این ساختار به‌وضوح یادآور مدل‌های استعماری گذشته است که در آن قدرت‌های خارجی با ادعای بازسازی و توسعه، کنترل سرزمین‌های اشغالی را در دست می‌گرفتند. حضور تونی بلر که به دلیل نقشش در تهاجم به عراق (۲۰۰۳) و حمایت از ادعاهای جعلی درباره سلاح‌های کشتار جمعی مورد انتقاد گسترده قرار دارد، بحث‌برانگیز است. مصطفی البرغوثی، دبیرکل ابتکار ملی فلسطین اظهار می‌دارد: «ما قبلاً تحت استعمار بریتانیا بوده‌ایم. تونی بلر اینجا شهرت منفی دارد. اگر نام تونی بلر را بیاوری، اولین چیزی که مردم به یاد می‌آورند، جنگ عراق است.» مقایسه نقش پیشنهادی بلر با پل برمر، حاکم غیرنظامی آمریکا در عراق پس از اشغال ۲۰۰۳، نشان‌دهنده شباهت‌های نگران‌کننده است. برمر با سیاست‌هایی مانند انحلال ارتش عراق به بی‌ثباتی و هرج‌ومرج در عراق دامن زد. حضور بلر در غزه نیز به دلیل فقدان مشروعیت و بی‌اعتمادی عمیق فلسطینیان، به احتمال زیاد به نتایج مشابهی منجر خواهد شد. این مدل مدیریت خارجی که فلسطینیان را از مشارکت واقعی در اداره سرزمین خود محروم می‌کند، نه‌تنها به صلح کمک نمی‌کند، بلکه به مثابه یک پروژه استعماری جدید، مقاومت بیشتر را برمی‌انگیزد.

۳. عدم خروج کامل اسرائیل و تداوم اشغالگری: یکی از نقاط ضعف اساسی طرح ترامپ، عدم تعهد به خروج کامل نیروهای اسرائیلی از غزه است. این طرح عقب‌نشینی تدریجی نظامیان اسرائیلی را بدون تعیین جدول زمانی مشخص پیشنهاد می‌کند که به معنای حفظ کنترل امنیتی رژیم صهیونیستی بر بخش‌های شمالی و جنوبی غزه است. هانی المصری، تحلیلگر فلسطینی، در این باره می‌گوید: «عدم تصریح طرح به خروج واقعی نظامیان اسرائیلی از نوار غزه از طریق اکتفا به عقب‌نشینی تدریجی بدون سقف زمانی، به این معناست که کنترل امنیتی اسرائیل تا اطلاع ثانوی باقی خواهد ماند.» این امر با ادعای ترامپ مبنی بر اینکه «اسرائیل غزه را اشغال نخواهد کرد» در تناقض است. تداوم حضور نظامی اسرائیل حتی به صورت محدود، به معنای ادامه اشغالگری و نقض حاکمیت فلسطینیان است. این وضعیت نه‌تنها مانع از بازسازی غزه و بازگشت آوارگان می‌شود، بلکه به رژیم صهیونیستی اجازه می‌دهد تا با بهانه‌های امنیتی، حملات جدیدی را آغاز کند. تجربه تاریخی نشان داده که رژیم صهیونیستی از چنین موقعیت‌هایی برای تحکیم کنترل خود بر سرزمین‌های فلسطینی استفاده کرده است.

چرا طرح ترامپ به صلح منجر نخواهد شد؟

۱. همسویی یک‌جانبه با رژیم صهیونیستی: طرح ترامپ به‌وضوح در راستای منافع رژیم صهیونیستی طراحی شده و به جای ایجاد توازن بین طرفین، به نفع اسرائیل عمل می‌کند. این طرح با تمرکز بر خلع سلاح حماس و حذف نقش سیاسی آن، به دنبال ریشه‌کن کردن مقاومت فلسطین است، در حالی که هیچ محدودیتی برای اقدامات نظامی اسرائیل در نظر نمی‌گیرد. ترامپ حتی تهدید کرده که در صورت عدم پذیرش طرح توسط حماس به نتانیاهو «چراغ سبز» برای «اتمام مأموریت» داده خواهد شد؛ عبارتی که به معنای ادامه حملات نظامی و کشتار غیرنظامیان فلسطینی است. این یک‌جانبه‌گرایی که ریشه در حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا از اسرائیل دارد، هرگونه امکان برای مذاکره عادلانه را از بین می‌برد.

۲. نادیده گرفتن حقوق بنیادین فلسطینیان: طرح ترامپ هیچ اشاره‌ای به حقوق غیرقابل انکار فلسطینیان، از جمله حق بازگشت، استقلال و تشکیل دولت فلسطینی با پایتخت قدس شرقی ندارد. به گفته زیاد النخاله، دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین: «آنچه در کنفرانس مطبوعاتی بین ترامپ و نتانیاهو اعلام شد، توافقی آمریکایی-اسرائیلی است که به‌طور کامل بیانگر موضع اسرائیل است.» این طرح با پیشنهاد اداره غزه توسط یک نهاد خارجی و بدون مشارکت واقعی فلسطینیان، حاکمیت ملی آنها را نادیده گرفته و فلسطینیان را به اقلیتی تحت سلطه تبدیل می‌کند.

۳. غیرواقع‌بینانه بودن اجرا: اجرای طرح ترامپ با موانع عملی متعددی مواجه است. اولاً، مقاومت فلسطینی به دلیل فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی ممکن است تحت فشار قرار گیرد اما بعید است که به خلع سلاح کامل تن دهد. ثانیاً، کشورهایی مانند مصر، اردن و عربستان سعودی به‌شدت با ایده کوچ اجباری فلسطینیان و یا تحمیل یک اداره خارجی بر غزه مخالف‌اند. این مخالفت‌ها، همراه با بی‌اعتمادی عمیق فلسطینیان به ترامپ و بلر، اجرای طرح را عملاً غیرممکن می‌کند.

۴. شباهت به پروژه‌های استعماری شکست‌خورده: طرح ترامپ یادآور پروژه‌های استعماری گذشته است که همگی به شکست منجر شده‌اند. پیشنهاد او برای تبدیل غزه به «ریویرای خاورمیانه» تحت سیطره آمریکا، شباهت زیادی به رویاهای امپریالیستی قرن بیستم دارد. شبکه سی‌ان‌ان هشدار داده که این طرح می‌تواند به «پاکسازی نژادی» منجر شود و منطقه را به سوی بی‌ثباتی بیشتر سوق دهد. تجربه عراق پس از ۲۰۰۳ نشان داد که تحمیل حاکمیت خارجی بدون توجه به خواست مردم محلی به هرج‌ومرج و مقاومت مسلحانه منجر می‌شود.

نتیجه

طرح ۲۰ ماده‌ای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، که در دیدار با بنیامین نتانیاهو رونمایی شد، با ادعای برقراری آتش‌بس در غزه به دلیل یک‌جانبه‌گرایی و ابهامات زیاد مورد انتقاد قرار گرفته است. این طرح که پیش‌تر در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به رهبران عرب ارائه شده بود، بر آزادی فوری اسرای صهیونیست، تحویل اجساد کشته‌شدگان ظرف ۷۲ ساعت و خلع سلاح مقاومت فلسطین تأکید دارد اما برنامه زمانی مشخصی برای بازسازی غزه، آزادی تمامی اسرای فلسطینی یا ورود کمک‌های بشردوستانه ارائه نمی‌دهد. تنها آزادی ۲۵۰ زندانی فلسطینی محکوم به حبس ابد و ۱۷۰۰ نفر دیگر ذکر شده است. ترامپ برخلاف اظهارات پیشین خود مبنی بر کوچ اجباری، مدعی شده که خروج از غزه اختیاری است. طرح او شامل ایجاد یک نهاد بین‌المللی و کمیته‌ای تکنوکرات برای اداره غزه است، اما جزئیات اعضای این نهادها، زمان‌بندی و تأمین مالی مبهم است. همچنین عقب‌نشینی تدریجی رژیم صهیونیستی بدون مرزبندی جغرافیایی یا جدول زمانی مشخص به معنای تداوم کنترل امنیتی اسرائیل است. این طرح با حذف نقش حماس و پیشنهاد «گذرگاه امن» برای خروج اعضای آن، به جای صلح، به تحمیل اشغالگری و سلب حقوق فلسطینیان منجر خواهد شد. این طرح که با مشارکت چهره‌های منفوری مانند تونی بلر طراحی شده، حقوق بنیادین فلسطینیان را نادیده گرفته و به جای صلح، زمینه‌ساز دور جدیدی از درگیری‌ها خواهد بود. محمد البرادعی، سیاستمدار مصری، این طرح را «طرح تسلیم و سازش» توصیف کرده است. برای دستیابی به صلح واقعی، باید به ریشه‌های منازعه یعنی اشغالگری اسرائیل و نقض حقوق فلسطینیان پرداخته شود. تا زمانی که این حقوق به رسمیت شناخته نشود، هیچ طرحی، هرچند با ادعاهای بزرگ، نمی‌تواند به صلح پایدار منجر شود.

جمع‌بندی راهبردی سردبیری ایران ویو24

طرح ۲۰ ماده‌ای ترامپ برای غزه، نه‌تنها پاسخی به ریشه‌های واقعی منازعه فلسطین-اسرائیل ارائه نمی‌دهد، بلکه به‌عنوان بخشی از راهبرد کلان آمریکا و اسرائیل در مدیریت بحران، به دنبال تثبیت اشغالگری در قالبی نوین است. این طرح سه محور اصلی دارد:

  • خلع سلاح مقاومت،
  • تحمیل مدیریت خارجی و
  • تداوم کنترل امنیتی اسرائیل.

هر سه محور در عمل به معنای انکار حق تعیین سرنوشت فلسطینیان و بازتولید ساختارهای استعماری گذشته است.

از منظر ژئوپلیتیک، این طرح همسو با منافع تل‌آویو طراحی شده و به دنبال بی‌اثر کردن بازیگران مقاومت در معادله امنیتی منطقه است.

از نظر اجتماعی، طرح فاقد مشروعیت مردمی بوده و به دلیل نادیده گرفتن خواست و حقوق بنیادین فلسطینیان، محکوم به شکست در سطح داخلی است.

در سطح منطقه‌ای نیز مخالفت بازیگران عربی کلیدی و بی‌اعتمادی عمیق نسبت به آمریکا و چهره‌هایی مانند تونی بلر، مانع از اجرایی شدن آن خواهد شد.

تجربه تاریخی—از اعلامیه بالفور تا معامله قرن—نشان می‌دهد که هر طرحی که بر حذف مقاومت، انکار حقوق ملی فلسطینیان و تحمیل قیمومیت خارجی استوار باشد، نه‌تنها به صلح منجر نمی‌شود بلکه به تشدید منازعه، تقویت گفتمان مقاومت و افزایش بی‌ثباتی منجر خواهد شد. بنابراین، طرح ترامپ را باید نه یک نقشه راه برای صلح، بلکه یک پروژه ژئوپلیتیک ناکام دانست که احتمالاً به چرخه جدیدی از تنش و مقاومت می‌انجامد.

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *