AR | EN

1404-04-26 10:51

AR | EN

1404-04-26 10:51

اشتراک گذاری مطلب

صورت‌بندی پنهان قدرت؛ بازاندیشی نفوذ در عصر جنگ روایت‌ها

باید درک کنیم که نفوذ نتیجه غیبت یک سامانه تحلیلی مستقل و پاسخ‌گو در درون است. اگر بخواهیم در جهانی بمانیم که تهدیدها از معنا عبور می‌کنند نه از مرز، باید زمین بازی را بازپس بگیریم: زمین تحلیل، زمین روایت، زمین معنا. و این، دقیقاً همان‌جاست که امنیت آغاز می‌شود.

 

دکتر عابد اکبری، کارشناس مسائل سیاست خارجی 

 

در جهان سیاست، آن‌چه تهدید تلقی می‌شود، تنها بازتاب واقعیت بیرونی نیست، بلکه ساخته‌ی ادراک، روایت و چارچوب تحلیلی است. خطری که در عصر جدید امنیت ملی را تهدید می‌کند، الزاماً با پرچم و مرز حرکت نمی‌کند، بلکه از دروازه معنا، از میدان تحلیل و از مسیر زنجیره‌های دانایی وارد می‌شود.

«نفوذ» در این معنا، نه یک رخنه امنیتی به‌معنای سنتی، بلکه نوعی جابه‌جایی آرام در مرجع‌های درک تهدید، اقتدار و مصلحت است.

آن‌چه امروز با آن مواجهیم، نه صرفاً حضور عناصر مشکوک، بلکه یک اختلال ساختاری در سامانه تولید تحلیل و شناخت امنیتی است؛ اختلالی که در بسیاری از موارد با زبان توسعه، علم، یا حتی خیر عمومی پنهان می‌شود.

در چنین شرایطی، تهدید واقعی، ناتوانی در دیدن تهدید است. وقتی پیش‌فرض‌های تحلیل از جایی بیرون وارد می‌شوند، و اولویت‌های ملی بر اساس آن پیش‌فرض‌ها چیده می‌شود، نظام تصمیم‌سازی عملاً به بازتولید منافع دیگری مشغول می‌شود، بی‌آنکه آگاه باشد.

خطر نفوذ، درست از همین‌جا آغاز می‌شود: از لحظه‌ای که بازیگر سیاسی گمان می‌کند بر اساس منطق خود تصمیم می‌گیرد، اما چارچوب آن منطق از جای دیگری تزریق شده است.

پیامد این اختلال شناختی، فقط در تفسیر نادرست تهدیدات بیرونی نیست؛ بلکه در شکل‌گیری تصویرهای غیرواقعی از توان خودی نیز هست. وقتی تحلیل، برآمده از ارزیابی‌هایی از فضاهای گلخانه‌ای یا بازخوردهای کنترل‌شده باشد، توهم بازدارندگی جای واقع‌بینی را می‌گیرد. نظام تصمیم‌سازی، به‌جای سنجش واقعیت، در دام بازنمایی‌هایی می‌افتد که از بیرون مهندسی شده‌اند.

یکی از خطاهای مزمن در مواجهه با پدیده نفوذ، تقلیل آن به ارتباطات فردی، سفرها یا حضور کارشناسان در نهادهای خارجی است. این رویکرد سطحی، ما را از شناسایی منشأهای عمیق‌تر و ساختاری‌تر نفوذ غافل می‌کند.

نفوذ در عصر حاضر، نه در سطح اشخاص، بلکه در نظام دانایی، در حافظه نهادی و در سازوکارهای نانوشته تصمیم‌سازی عمل می‌کند. و مقابله با آن، نه از مسیر برخورد فردی، بلکه از مسیر بازسازی عقلانیت راهبردی ممکن است.

بسیاری از کشورها در دهه‌های گذشته با تهدید نفوذ مواجه بوده‌اند، اما مسیرهایی که برای بازسازی شناخت امنیتی خود برگزیدند، بر مبنای تحلیل ساختاری و تجربی بوده است، نه برخورد شعاری یا صرفاً حفاظتی. ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر، با نهادسازی در قالب دفتر ملی اطلاعات و تیم‌های تحلیل معکوس، تلاش کرد شکاف در فهم تهدید را ترمیم کند.

هدف، نه شناسایی عامل نفوذ، بلکه شناسایی پیش‌فرض‌هایی بود که به خطای جمعی انجامیده بود.
در فرانسه، پیوند میان ارتش، دانشگاه و جامعه مدنی از مسیر نهادهایی مانند IRSEM یا پروژه‌های روایت‌ساز دفاعی، به‌گونه‌ای طراحی شد که «مفهوم تهدید» در فضای بومی شکل گیرد، نه در لابراتوارهای تحلیلی فراملی.

در آلمان، طراحی سند امنیت ملی بر محور پاسخ‌گویی تحلیلی و شفاف‌سازی زنجیره تصمیم متمرکز شد، نه صرفاً مهار نفوذ سنتی. ژاپن و کره‌جنوبی نیز با ادغام امنیت سایبری، روایت‌سازی و تولید دانش، سعی کردند در برابر آن‌چه «وابستگی مفهومی» می‌نامند، مصون‌سازی راهبردی ایجاد کنند.

همه این کشورها به این نقطه مشترک رسیدند که مقابله با نفوذ، نیازمند نگاه بین‌رشته‌ای، ساختارمند و داده‌محور است. هرجا که نظام دانایی ملی دچار وقفه و انقطاع شد، بستر نفوذ گشوده شد. و در همه این موارد، تجربه‌ها نشان داد که تقلیل نفوذ به چهره، پرونده یا پیوستگی خارجی، تنها نشانه‌ای از ناتوانی در فهم ساختار تهدید است.

در نهایت، بازسازی شناخت راهبردی کشور ما نیز، از مسیر بازتعریف مفهومی قدرت و امنیت خواهد گذشت.

باید درک کنیم که نفوذ نتیجه غیبت یک سامانه تحلیلی مستقل و پاسخ‌گو در درون است. اگر بخواهیم در جهانی بمانیم که تهدیدها از معنا عبور می‌کنند نه از مرز، باید زمین بازی را بازپس بگیریم: زمین تحلیل، زمین روایت، زمین معنا. و این، دقیقاً همان‌جاست که امنیت آغاز می‌شود.

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسی
جهان
تحلیل و یاداشت ها