اختلاف نظر در داخل ایران، آیا نشانه تردید راهبردی است یا فرآیند طبیعی تصمیمسازی؟؛ چرا اسرائیل و رسانههای معاند، اختلاف نظرهای داخلی ایران را نشانهای از بحران راهبردی میدانند؟
ایران ویو24- سیاست خارجی
بررسی نظاممند تولیدات رسانهای و تحلیلی جریانهای بینالمللی معاند با جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد که در روندهای اخیر، منازعات جناحی در سیاست خارجی—بهویژه در پرونده هستهای—دیگر صرفاً بهعنوان اختلافات نگاه متعارف درونسیستمی میان بازیگران قدرت تفسیر نمیشوند. در عوض، این اختلافات در چارچوب یک روایت امنیتی بازتعریف شدهاند که آنها را نشانهای از موفقیت فشارهای اسرائیل و غرب و شاخصی از تضعیف انسجام راهبردی جمهوری اسلامی معرفی میکند.
در این چارچوب روایی، رقابتها و تفاوت دیدگاههای سیاسی در داخل ایران نه بهمثابه بخشی طبیعی از پویایی نخبگان و فرایندهای تصمیمسازی، بلکه بهعنوان نشانههایی از بحران ساختاری در حکمرانی، شکنندگی گفتمان سیاست خارجی و ناتوانی نظام در تولید اجماع راهبردی بازنمایی میشوند. این الگوی بازنمایی، بهویژه پس از جنگ تابستان اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، در ادبیات تحلیلی امنیتی رژیم برجستگی بیشتری یافته است.
صورتبندی امنیتی از دیدگاه های مختلف نخبگانی
گزارش اخیر راز زمیت، پژوهشگر ارشد مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل (INSS)، درباره پیامدهای جنگ تابستان 1404 (ژوئن 2025)، نمونهای شاخص از بهرهبرداری تحلیلی ـ روایی از تحولات داخلی ایران به شمار میرود. این گزارش به ترسیم تصویری نامنسجم سیاسی ـ راهبردی از وضعیت تصمیمسازی در جمهوری اسلامی ایران میپردازد و دو مؤلفه کلیدی را برجسته میکند: نخست، شکاف نخبگانی بر سر ضرورت یا عدم ضرورت تغییر پارادایم راهبردی؛ و دوم، نقش تعیینکننده رهبری سیاسی در مهار یا تعلیق هرگونه تحول بنیادین در سیاستهای کلان.
تعلیق میان پارادایم «تهدیدمحور» و «فرصتمحور»
محور نخست تحلیل مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل، برجستهسازی اختلاف دیدگاهها در میان نخبگان سیاسی و فکری ایران درباره مسیر آینده کشور پس از جنگ است. در این روایت، بخشی از نخبگان ایرانی جنگ اخیر را نشانهای از فرسایش کارآمدی «پارادایم تهدیدمحور» در سیاست خارجی و امنیت ملی تلقی کرده و خواستار بازتعریف راهبرد ملی هستند.
گزارش با استناد گزینشی به اظهارات برخی مقامات و چهرههای پیشین جمهوری اسلامی ایران—از جمله گفتوگوهایی در رسانههای داخلی و بینالمللی—بر وجود جریانی تأکید میکند که گذار از بازدارندگی سخت و تقابلمحور به سمت پارادایم «فرصتهای توانمندساز» را ضروری میداند. از منظر این طیف، کاهش تنش، بازتعریف تعامل با نظام بینالملل و فعالسازی ظرفیتهای اقتصادی و دیپلماتیک، پیششرط کاهش آسیبپذیریهای ساختاری کشور ارزیابی میشود.
البته در گزارش به دیدگاه جریانهای محافظهکار و امنیتمحور نیز اشاره میشود که جنگ اخیر را نه نشانه ناکارآمدی راهبرد فعلی، بلکه دلیلی بر ضرورت تداوم سیاستهای کنونی—اعم از سیاست هستهای و حمایت از محور مقاومت—میدانند. از منظر این طیف، هرگونه عقبنشینی راهبردی یا تغییر پارادایم، به ارسال سیگنال ضعف منجر شده و بنیانهای بازدارندگی ایران را تضعیف میکند.
مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل این دوگانگی را نشانه وجود یک «نبرد پارادایمی حلنشده» در درون ساخت قدرت ایران ارزیابی میکند؛ نبردی که میتواند جهتگیری آینده سیاست امنیتی کشور را تعیین کند، اما هنوز به نقطه تصمیم نهایی نرسیده است.
پیشنهاد سیاستی گزارش به تل آویو
در عین حال، این تحلیل میان «گفتمان نخبگانی» و «تصمیم راهبردی» تفکیک قائل میشود و تأکید دارد که این دو الزاماً همزمان حرکت نمیکنند. بهزعم زمیت، حتی در صورت گسترش بحثهای نخبگانی درباره تغییر رویکرد، اصلاحات راهبردی عمیق—بهویژه در حوزههایی چون برنامه هستهای، رابطه با آمریکا و اسرائیل و سیاست منطقهای—در شرایط کنونی امکانپذیر نیست.
از منظر این تحلیل اسرائیلی، جمهوری اسلامی ایران در وضعیت «گذار معلق» قرار دارد: از یک سو، فشارهای خارجی و پیامدهای جنگ، ضرورت بازاندیشی را برجسته کردهاند؛ و از سوی دیگر، ملاحظات ایدئولوژیک، ساختاری و بهویژه نقش محوری رهبری سیاسی، مانع از تحقق تغییرات بنیادین در راهبردهای کلان شدهاند. بر این اساس، گزارش نتیجه میگیرد که تا زمانی که ساختار فعلی رهبری پابرجاست، نباید انتظار چرخشهای اساسی در سیاستهای کلان جمهوری اسلامی داشت.
پیوند منازعات سیاسی با بحرانهای اقتصادی و اجتماعی در روایت معاند
این خط تحلیلی محدود به گزارش مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل نیست و طی ماههای اخیر در بخش قابل توجهی از رسانههای غربی و معاند تکرار شده است. این روایتها بر چند مؤلفه محوری استوارند که در مجموع هدف آنها القای این گزاره است که «نظام سیاسی ایران با واگرایی درونی مواجه و در آستانه بازتعریف توازن قدرت قرار دارد».
در این چارچوب، منازعات سیاسی و جناحی بهطور نظاممند با شاخصهای بحران اقتصادی و نشانههای فرسایش اعتماد اجتماعی پیوند داده میشوند. اختلافات لفظی و رقابتهای سیاسی نه بهعنوان کنشهای تاکتیکی درونسیستمی، بلکه بهمثابه بازتاب مستقیم ناکارآمدی اقتصادی و مدیریتی بازنمایی میگردند.
در این روایتها مصادیقی نظیر افزایش نرخ ارز و طلا، گمانهزنی درباره استیضاح وزرا یا تغییرات احتمالی در ترکیب کابینه، و حتی اظهارات رئیس جمهور درباره واگذاری مسئله به کارشناسان، ذیل برچسب «نشانههای فروپاشی مدیریت اقتصادی» صورتبندی میشوند. همچنین سیاستهایی مانند اصلاح قیمت حاملهای انرژی، بهعنوان «محرک بالقوه اعتراضات اجتماعی» برجسته میشوند تا پیوندی میان نارضایتی اقتصادی و نافرمانی سیاسی القا گردد.
اگرچه ممکن است از نگاه برخی، این تصویر ساختهشده برای گزارش قابل توجه به نظر نرسد، اما از منظر تحلیل بصری و رسانهای، ارزش تفسیر دارد. در این تصویر، یک زن با پوشش چادر، پرچم نیمهافراشته ایران را در دست گرفته است، در حالی که یک مرد با لباس غیررسمی (شلوارک) پرچم کاملاً افراشته اسرائیل را حمل میکند. این انتخاب بصری، علاوه بر ایجاد تقابل نمادین میان دو طرف، حامل چند پیام ضمنی است:
-
نمادسازی هویتی و فرهنگی: پوشش زنانه ایرانی به عنوان نشانهای از هویت ملی و مذهبی در ایران و در عین حال تصویر مردانه اسرائیل با پوشش غیررسمی، میتواند دلالت بر نگاه تحلیلی به دو جامعه داشته باشد.
-
نمایش وضعیت قدرت و افق تقابلی: پرچم نیمهافراشته ایران در مقایسه با پرچم کاملاً افراشته اسرائیل، میتواند بهطور ناخودآگاه حس «ضعف نسبی یا شکنندگی» در برابر قدرت مقابل را القا کند.
-
زبان بصری رسانهای: انتخاب جنسیت و نوع پوشش حامل پرچمها، از ابزارهای مرسوم در گرافیک خبری و تحلیلی برای برجستهسازی پیامهای سیاسی و اجتماعی است و تلاش دارد بدون متن طولانی، مفاهیم راهبردی و تقابلی را منتقل کند.
در واقع حتی جزئیات ظاهری تصویر؛ نوع پوشش، جنسیت حامل پرچم، حالت افراشتگی پرچم، میتواند در ساختار روایت رسانهای و تاثیرگذاری راهبرد شناختی بر مخاطب، نقش داشته باشد.
جمعبندی راهبردی
جمعبندی بررسیهای رسانهای و تحلیلی نشان میدهد که الگوی روایتسازی جریانهای خارجی و معارض درباره تحولات سیاسی ایران، بر فریمهایی تکرارشونده، هدفمند و همسو با راهبرد تضعیف مشروعیت حکمرانی استوار است. در این الگو، سه متغیر بهصورت همزمان و بههمپیوسته برجسته میشوند:
-
کارآمدی فشار خارجی در قالب تحریمهای اقتصادی، محدودیتهای مالی و انزوای دیپلماتیک؛
-
بحران اقتصادی داخلی از طریق تورم مزمن، افزایش هزینههای زندگی و فرسایش سرمایه اجتماعی؛
-
رقابت قدرت درونی میان جناحها و نهادها که بهعنوان نشانهای از شکنندگی ساخت قدرت بازنمایی میشود.
در چنین چارچوبی، منازعات جناحی دیگر صرفاً اختلافنظرهای سیاسی تلقی نمیشوند، بلکه به ابزار روایی برای القای بحران ساختاری در انسجام تصمیمسازی و کارآمدی نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدهاند.
جمعبندی راهبردی سردبیر ایران ویو24
تلاش سازمانیافته رسانههای معاند برای پیوند دادن رقابت های سیاسی داخلی با پیامدهای جنگ تحمیلی تابستان اخیر و نیز پیوند دادن آن با شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، بخشی از یک راهبرد هدفمند جنگ شناختی است که در چارچوب آن، تمرکز اصلی بر فرسایش سرمایه اجتماعی، تضعیف اعتماد عمومی به کارآمدی نظام حکمرانی و بازتفسیر ناکامیهای راهبردی دشمن در قالب بحرانهای درونزا قرار دارد. در این چارچوب روایی، اختلافات گفتمانی و رقابتهای دروننخبگانی نه بهعنوان مؤلفهای طبیعی از پویایی سیاست داخلی، بلکه بهمثابه نشانهای از اختلال ساختاری در نظام تصمیمسازی جمهوری اسلامی بازنمایی میشود.
این در حالی است که تجربه تاریخی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه همزمان با فشارهای خارجی چندلایه، محدودیتهای اقتصادی ساختاری و تهدیدات امنیتی مستقیم و غیرمستقیم نشان میدهد که سازوکار تصمیمگیری کلان کشور از ظرفیت لازم برای مدیریت همزمان بحرانهای متقاطع برخوردار است. در بزنگاههای راهبردی، منطق امنیت ملی و الزامات حفظ بازدارندگی همواره بر ملاحظات جناحی، اختلافات تاکتیکی و منازعات سیاسی کوتاهمدت تفوق یافته و مسیر تصمیمگیری را تعیین کرده است.
در نهایت، جمعبندی راهبردی مستفاد از تحلیل اخیر مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل آن است که در حالی که دشمنان ایران، تنوع دیدگاهها، مناظرههای نخبگانی و حتی نقدهای صریح درونسیستمی را بهاشتباه معادل شکاف راهبردی یا نشانهای از آمادگی برای عقبنشینی بنیادین تلقی میکنند، واقعیت میدانی و نهادی حاکی از تداوم راهبرد «پایداری هوشمند» جمهوری اسلامی ایران است؛ راهبردی که علیرغم تغییر در ابزارها و تاکتیکها، در سطح اهداف کلان و مؤلفههای بازدارندگی دچار گسست نشده و همین استمرار، همچنان منبع اصلی نگرانی و نارضایتی محافل غربی و صهیونیستی بهشمار میرود.


