کیوان دارابخانی، کارشناس مسائل حقوقی
ترامپ را نمیتوان یک سیاستمدار کلاسیک در سنت سیاستورزی آمریکا یا حتی در چارچوبهای رایج رئالیسم سیاسی تعریف کرد.
او بیش از آنکه کنشگری مبتنی بر اصول، چارچوبهای حقوقی بینالمللی یا حتی راهبردهای امنیتی بلندمدت باشد، نماینده نوعی سوداگرای سیاسی است که سیاست را امتداد بازار و معامله میداند. در رفتار او، خبری از تفکیک قوا، ملاحظات دیپلماتیک یا درک عمیق از ژئوپلیتیک نیست، بلکه منطق «بدهبستان» حاکم است؛ منطق کسی که «معامله» را جایگزین «سیاست» کرده است.
نمونه اخیر اعمال تعرفه ۵۰ درصدی بر واردات از برزیل به دلیل پیگرد قضایی ژائیر بولسونارو، بازتابی از همین ذهنیت دلالمآبانه است.
در اینجا ترامپ نه از موضع دفاع از آزادی بیان یا حقوق دموکراتیک، بلکه از موضع حمایت از متحد شخصیاش، که نسخهای از خودش در آمریکای جنوبی است، اقدام میکند.
ترامپ سیاست را شخصی، قبیلهای و تا حد زیادی انتقامجویانه میفهمد؛ دشمنانش را تنبیه میکند و دوستانش را حتی اگر متهم به فساد، خشونت یا نژادپرستی باشند، در پناه میگیرد.
رفتار او با رئیسجمهور فرانسه، نخستوزیر کانادا، صدراعظم آلمان، یا حتی رهبران متحدان سنتی ناتو نیز پر از همین الگوی رفتاری است؛ فشار برای پول بیشتر، تهدید به خروج از تعهدات و معامله بر سر مفاهیمی چون امنیت یا اتحاد راهبردی.
این نگاه، آمریکا را از یک قدرت نظمساز و چندجانبهگرا، به یک «تاجر فرصتطلب» در صحنه جهانی تبدیل میکند.
ترامپ عملاً در جایگاه اشتباهی قرار گرفته؛ او نه سیاستمداری مبتنی بر مسئولیت است، نه دیپلماتی با درک متعادل از قدرت، بلکه تاجر مسلکی است که قرارداد، سود و ضرر، و «بُرد شخصی» را جایگزین مفهوم منافع ملی و امنیت بینالملل کرده است.
چنین فردی، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت برای بخشی از جامعه آمریکایی محبوب جلوه کند، اما در بلندمدت به فرسایش اعتبار جهانی آمریکا و بیثباتی در نظم بینالملل دامن میزند.