کشورهای عربی دریافتهاند که اقدامات اسرائیل، از جمله حملات به ایران، نهتنها به ثبات منطقهای کمک نمیکند، بلکه آن را به مخاطره میاندازد. این دیدگاه، اسرائیل را بهعنوان عاملی برای بیثباتی منطقهای معرفی میکند که در پی تحمیل هژمونی خود است.
فاطمه سیاحی، پژوهشگر جهان عرب
براساس تحلیل های عربی از جنگ ۱۲روزه تحمیلی اسرائیل بر ایران، این درگیری پیامدهای عمیقی بر توازن قدرت منطقهای، ثبات سیاسی و دیدگاه راهبردی کشورهای عربی، بهویژه اعضای شورای همکاری خلیج فارس داشته است. جنگ ۱۲روزه، ضمن آشکار ساختن شکنندگی توازن قدرت در خاورمیانه، فرصتهایی برای بازتعریف استراتژیهای منطقهای فراهم کرد.
کشورهای عربی با اتخاذ رویکردی دیپلماتیک و عملگرایانه، از گسترش بحران جلوگیری کردند؛ اما شکنندگی آتشبس و احتمال جنگ دوم، هوشیاری بیشتری را طلب میکند.
ناظران و تحلیلگران منطقه معتقدند که حضور ایران بهعنوان یک نیروی بازدارنده، از سلطه اسرائیل جلوگیری کرده و کشورهای عربی باید از این فرصت برای تقویت نظام امنیتی جمعی، پیشبرد راهحلهای پایدار برای مسئله فلسطین و حفظ استقلال استراتژیک خود بهره ببرند؛ در چنین وضعیتی، آینده خاورمیانه به توانایی کشورهای منطقه در مدیریت تنشها و ایجاد همکاریهای فراگیر وابسته است.
دیدگاه راهبردی کشورهای عربی
محکومیت دوجانبه و تأکید بر دیپلماسی: کشورهای عربی، با محکوم کردن حملات اسرائیل به ایران و حمله موشکی ایران به پایگاه العدید در قطر، موضعی میانه اتخاذ کردند. این کشورها ضمن ابراز نگرانی از تشدید تنشها، بر ضرورت کاهش درگیریها و تقویت گفتوگوهای دیپلماتیک تأکید داشتند. قطر با میانجیگری فعال و بهرهگیری از روابط بهبودیافته با ایران، نقش کلیدی در تسهیل آتشبس ایفا کرد. این رویکرد، به گفتۀ عرب نیوز، نتیجه حرکت کشورهای عربی منطقه به سمت تعامل عملگرایانه با ایران بود که از گسترش بحران جلوگیری کرد.
بیاعتمادی عمیق به نیات اسرائیل: تحلیل های منتشرشده در منابع عربی، از جمله روزنامۀ سعودی الریاض، نشاندهنده بدبینی فزاینده کشورهای عربی به اهداف توسعهطلبانه اسرائیل هستند. بدین ترتیب اسرائیل، که با اظهارات نتانیاهو مبنی بر «تغییر خاورمیانه» به دنبال حذف رقبای استراتژیک خود بود، نتوانست حمایت منطقهای مورد انتظار را کسب کند. طبق تحلیل الجزیره، کشورهای عربی دریافتهاند که اقدامات اسرائیل، از جمله حملات به ایران، نهتنها به ثبات منطقهای کمک نمیکند، بلکه آن را به مخاطره میاندازد. این دیدگاه، اسرائیل را بهعنوان عاملی برای بیثباتی منطقهای معرفی میکند که در پی تحمیل هژمونی خود است.
نقش ایران بهعنوان بازدارنده استراتژیک: تحلیلگران الجزیره تأکید دارند که ایران، بهعنوان یک نیروی بازدارنده، مانع سلطه کامل اسرائیل بر منطقه شده است. شکست ایران میتوانست توازن قدرت را به نفع اسرائیل تغییر دهد و پیامدهایی نظیر آوارگی فلسطینیان به اردن و مصر، فروپاشی تشکیلات خودگردان، و گسترش نفوذ اسرائیل در سوریه و لبنان را در پی داشته باشد. نظریه «توازن از طریق بازدارندگی» نشان میدهد که وجود ایران، با پیچیده کردن محاسبات اسرائیل، از تحمیل اراده یکجانبه آن جلوگیری کرده و به ثبات نسبی منطقه کمک کرده است.
نگرانی از سلطه اسرائیل: بخش مهمی از دیدگاه های مستقل عربی دربارۀ جنگ، تکرار این نکته است که پیروزی قاطع اسرائیل بر ایران میتوانست کشورهای عربی را در برابر تهدیدات وجودی قرار دهد. اردن با خطر آوارگی فلسطینیان از کرانه باختری، مصر با نگرانی از انتقال ساکنان غزه به سینا، و لبنان با تهدید بر منابع آبی رود لیتانی مواجه میشدند ؛علاوه بر این، حذف ایران بهعنوان نیروی بازدارنده، کشورهای عربی متحد آمریکا را از جایگاه «شریک» به «وابسته کامل» تنزل میداد، که تبعات سیاسی و اقتصادی گستردهای برای آنها به دنبال داشت.
درسهای راهبردی از نگاه تحلیلگران عرب
یک. ضرورت حفظ توازن قدرت: جنگ ۱۲روزه نشان داد که حضور چندین قدرت منطقهای، حتی با وجود رقابت، برای جلوگیری از هژمونی یکجانبه ضروری است؛ کشورهای خلیج فارس با مدیریت متعادل بحران، توانایی خود را در حفظ ثبات در شرایط بحرانی اثبات کردند. این تجربه بر اهمیت تقویت همکاریهای منطقهای برای ایجاد یک نظام امنیتی جمعی تأکید دارد.
دو. تحول در ماهیت جنگ: این جنگ، محدودیتهای جنگهای سنتی را آشکار کرد. استفاده از پهپادها و سلاحهای نامتقارن، تواناییهای دفاعی اسرائیل را زیر سؤال برد و معیارهای سنتی قدرت نظامی را به چالش کشید. به تعبیر علی الخشیبان، تحلیلگر عربستانی، این تحول کشورهای عربی را به سرمایهگذاری در فناوریهای نوین دفاعی و بازنگری استراتژیهای نظامی سوق میدهد.
سه. اهمیت دیپلماسی عملگرایانه: محافل دیپلماتیک منطقه قویاً معتقدند که بهبود روابط کشورهای عربی با ایران، بهویژه پس از توافق پکن در ۲۰۲۳، نقش مهمی در مهار بحران داشت؛ همانطور که موسسه صلح بین الملل توصیف می کند، رویکرد قطر در میانجیگری و «بیطرفی عملی» عربستان نشان داد که دیپلماسی فعال میتواند جایگزین تقابل نظامی شود و به حفظ امنیت منطقهای کمک کند.
چهار. شکنندگی آتشبس: توافق آتشبس میان اسرائیل و ایران همچنان در جهان عرب، شکننده توصیف میشود و از نظر تحلیلگران منطقه، احتمال وقوع جنگ دوم با حمایت آمریکا وجود دارد؛ بنابراین، این واقعیت کشورهای عربی را ملزم به تقویت سازوکارهای دیپلماتیک و هوشیاری در برابر تنشهای آینده میکند.
چشمانداز آینده از نگاه منطقه ای
سناریوی اول، خطر جنگ دوم است. ناکامی اسرائیل در نابودی کامل برنامه هستهای ایران و تأکید مقامات تلآویو بر تهدید دائمی ایران، احتمال یک جنگ دوم با هماهنگی آمریکا را افزایش میدهد؛ به گفتۀ تحلیلگران منطقه، چنین سناریویی میتواند بیثباتی منطقه را تشدید کرده و کشورهای عربی را در معرض تهدیدات جدید قرار دهد.
سناریوی دوم، بازسازی توان بازدارندگی ایران است. منابعی مانند روزنامۀ الوطن تاکید دارند که ایران، هرچند تضعیفشده، احتمالاً به بازسازی توان دفاعی خود خواهد پرداخت و ممکن است به دنبال مدل کره شمالی برای تضمین امنیتی از طریق سلاح هستهای باشد؛ این رویکرد میتواند تنشها با کشورهای عربی را افزایش دهد، مگر آنکه مذاکرات دیپلماتیک برای کاهش تحریمها و احیای اقتصاد ایران به نتیجه برسد.
سناریوی سوم، ایجاد نظام امنیتی جمعی است. به اعتقاد ناظران منطقه، آتشبس کنونی اگر پایدار بماند، فرصتی برای ایجاد یک نظام امنیتی منطقهای فراهم میکند که شامل اقدامات اعتمادساز و گفتوگو درباره ریشههای درگیریها باشد؛ این نظام میتواند به حل مناقشه فلسطین–اسرائیل و بازسازی کشورهای آسیبدیده مانند لبنان و سوریه کمک کند.
سناریوی چهارم، خطر رقابت هستهای است. برخی نیز معتقدند چنانچه برنامه هستهای ایران مهار نشود، کشورهای عربی ممکن است به دنبال فناوری هستهای بروند، که به یک رقابت هستهای «کمرمق» منجر خواهد شد؛ شورای روابط منطقهای، در این سناریو، ضرورت هماهنگی بینالمللی برای ایجاد منطقهای عاری از سلاح هستهای برجسته میکند.
پیامدهای راهبردی برای کشورهای عربی
طبق دیدگاه تحلیلگران منطقه، کشورهای عربی باید از نگاه خصمانه به ایران فاصله گرفته و آن را بهعنوان یک مانع راهبردی در برابر سلطه اسرائیل ببینند؛ تقویت روابط با ایران، حتی در سطح حداقلی، میتواند به حفظ توازن قدرت کمک کند.
دومین نتیجۀ مهم این جنگ، تمرکز کشورهای خلیج، بهویژه عربستان، بر اقتصاد داخلی و دوری از درگیریهای پیچیده، جایگاه آنها را بهعنوان شرکای استراتژیک تقویت میکند؛ این رویکرد با برنامههای توسعهای مانند «چشمانداز ۲۰۳۰» همخوانی دارد.
حل مناقشه فلسطین–اسرائیل همچنان کلید کاهش تنشهای منطقهای است؛ محافل رسانه ای منطقه بر این باورند که کشورهای عربی باید از فرصت آتشبس برای فشار بر اسرائیل و آمریکا جهت پیشبرد راهحل دوکشوری استفاده کنند.
پس از این بحران، کارشناسان هشدار می دهند که کشورهای عربی متحد آمریکا باید از وابستگی کامل به واشنگتن اجتناب کنند؛ تقویت همکاریهای منطقهای و حفظ استقلال استراتژیک، اهرم مذاکراتی آنها را افزایش خواهد داد.