تهران-ایرانویو۲۴
دو روز از حمله تجاوزکارانه به خاک جمهوری اسلامی ایران گذشته است؛ حملهای که نهتنها نقض صریح حاکمیت ملی یک کشور عضو سازمان ملل، بلکه بازتابی نگرانکننده از بیقانونی ساختاری در نظم بینالمللی معاصر به شمار میرود. با این حال، شاید تهدید اصلی نه در خود این اقدام غیرقانونی، بلکه در انفعال نهادهای بینالمللی و سکوت نگرانکننده دولتهای منطقهای و فرامنطقهای نهفته باشد.
در نظمی که مدعی قانونمحوری و تعهد به منشور ملل متحد است، چگونه میتوان حمله به یک کشور مستقل را بیپاسخ گذاشت؟ چگونه ممکن است شورای امنیت حتی به برگزاری یک نشست رسمی برای بررسی حمله به خاک ایران تن ندهد؟ این بیعملی، صرفاً یک بیتفاوتی سیاسی نیست؛ بلکه چراغ سبزی برای تکرار تجاوز و مشروعسازی خشونت علیه ثبات منطقهای است.
آنچه بامداد جمعه رخ داد، صرفاً یک حمله نظامی نبود. این عملیات، بخشی از پازلی بزرگتر شامل جنگ اطلاعاتی، عملیات روانی، مداخله دیپلماتیک، و تحریک رسانهای بود. در برابر چنین اقدام ترکیبیای، پاسخ صرفاً نظامی یا بیانیههای کلیشهای کافی نیست. امنیت منطقه اکنون در گرو فهمی واقعگرایانه از تهدیدات چندلایه و پاسخی متناسب، هوشمندانه و ترکیبی است.
جمهوری اسلامی ایران تاکنون، با وجود فشارهای گوناگون، رویکردی مبتنی بر خویشتنداری و پایبندی به قواعد بینالمللی در پیش گرفته است. اما این خویشتنداری نباید با ناتوانی یا تردید اشتباه گرفته شود. ماجراجوییهای امنیتستیزانه بازیگران منطقهای، اگر با سکوت جهانی همراه شود، نهتنها ایران که تمام منطقه را در مسیر بیثباتی ساختاری پیش خواهد برد.
در این میان، کشورهای منطقه بیش از هر زمان دیگری باید بدانند که امنیت، مفهومی جمعی است؛ امنیت هیچ کشوری در فضای بیثباتی مزمن قابل تضمین نیست. بازتعریف مواضع، بازسازی اعتماد منطقهای و ایستادگی شفاف در برابر تجاوز، اکنون یک ضرورت راهبردی است نه انتخابی سیاسی.
اکنون نه زمان مماشات است و نه خاکستری ماندن؛ منطقه نیازمند صداهایی شفاف، مواضعی صریح، و بازیگرانی مسئول است. سکوت، دیگر یک گزینه دیپلماتیک نیست؛ یک نشانه هشدارآمیز برای فروپاشی نظم منطقهای و بینالمللی است.