در پی وقایع خونین اخیر در استان السویداء، بحران سوریه وارد مرحلهای بیسابقه از پیچیدگی و مخاطره شده است؛ وضعیتی که نهتنها آینده این کشور جنگزده را در هالهای از ابهام فرو برده، بلکه زنگ خطر تازهای برای امنیت منطقهای و بینالمللی به صدا درآورده است. از انفجار کلیسای مار الیاس در دمشق تا ظهور مجدد گروههای افراطی با حمایت بازیگران فرامنطقهای مانند اسرائیل، آمریکا و ترکیه، نشانههایی از یک سناریوی چندلایه برای تغییرات جمعیتی، ارعاب اقلیتها و تجزیه عملی سوریه به چشم میخورد. این تحولات، تنها یک بحران داخلی نیست، بلکه تهدیدی جدی برای ثبات کشورهای میزبان پناهجویان سوری، بهویژه در اروپا و آمریکای شمالی نیز محسوب میشود.
نضال عیسی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، معاون سردبیر مجله کوالیس لبنان
تحولات اخیر در استان السویداء نشان میدهد که بحران سوریه وارد مرحلهای خطرناک و پیچیدهتر از گذشته شده است. رویداد خونین اخیر در این منطقه را نمیتوان حادثهای گذرا یا مشابه حوادث پیشین در سواحل سوریه و علیه طایفه علوی قلمداد کرد. مجموعه رخدادها ،از جمله انفجار کلیسای مار الیاس در دمشق، دلالت بر طرحی سازمانیافته برای ایجاد تغییرات جمعیتی و تحمیل ارعاب علیه اقلیتها دارد؛ روندی که به نظر میرسد در چارچوب ائتلاف راهبردی اسرائیل، ایالات متحده و ترکیه و با اجرای میدانی گروههای وابسته به جولانی پیگیری میشود.
آنچه در السویداء رخ داد، از منظر امنیتی و اجتماعی بسیار هشداردهنده است. این تحولات نه تنها تنشهای فرقهای را در جنوب سوریه تشدید کرده، بلکه موجب تسریع روند تجزیه عملی کشور شده است. نگرانی اصلی از آنجاست که برخی گروههای داخلی، بهطور علنی خواستار دخالت اسرائیل شدهاند، که این خود نشانهای از عمق بحران و استیصال برخی بازیگران محلی است. در این چارچوب، مخالفت با روندهای تحمیلی به معنای حذف فیزیکی و هدفگیری مستقیم است.
طرح کلی شکلگرفته در سوریه را میتوان توطئهای با طراحی چندلایه دانست: کارگردان آمریکایی، سناریونویس اسرائیلی و اجرای میدانی توسط گروههای نیابتی. هدف راهبردی، سیطره بر استانهای دارای بافت اقلیتنشین مانند السویداء است. در یک قرائت متفاوت از تحولات و طبق برخی گزارشها، توافقاتی برای ورود نیروهای امنیت عمومی سوریه به این مناطق حاصل شده بود؛ اما مخالفت بخشی از جامعه دروزی با این روند، باعث شده تا احمد الشرع برای پیشبرد اهداف خود به گروههای تروریستی متوسل شود. این گروهها با ارتکاب جنایتهای گسترده علیه کودکان، زنان و بزرگان دینی، همان الگویی را تکرار کردند که پیشتر در مناطق علوینشین شاهد آن بودیم.
اما نکتهٔ قابل تأمل، خروج این اقدامات از چارچوب توافق اولیه میان نمایندگان اسرائیلی و نیروهای وابسته به الشرع، با وساطت ترکیه است. جنایات رخداده، توافقات پیشین را زیر سوال برده و واکنشهایی جدی را در جوامع دروزی اردن، فلسطین اشغالی و لبنان به همراه داشته است. از منظر راهبردی، بحران فرقهای در سوریه دیگر یک مسأله صرفاً داخلی نیست. گسترش این درگیریها، بهویژه در قالب خشونتهای فرقهای، تهدیدی بالقوه برای امنیت کشورهایی است که میزبان مهاجران و پناهجویان سوری هستند؛ بهویژه در اروپا، آمریکا و برخی کشورهای عربی.
بنابراین، جامعه بینالمللی باید با فوریت برای مهار این بحران اقدام کند. نخست از منظر انسانی، برای توقف کشتارها و حفاظت از اقلیتها، و دوم از منظر امنیتی، برای جلوگیری از گسترش درگیریها به خارج از مرزهای سوریه. با توجه به پراکندگی بالای جمعیت سوری در سراسر جهان، نادیده گرفتن این بحران، زمینهساز یک بحران منطقهای و حتی بینالمللی خواهد بود.
اکنون نقش کشورهای غربی در مهار و عدم گسترش این بحران به خارج از مرزهای سوریه، حیاتی و غیرقابل چشمپوشی است. با توجه به حضور گسترده پناهجویان سوری در اروپا و آمریکای شمالی، هرگونه تساهل در برابر رادیکالیسم فرقهای یا فعالیت گروههای افراطی در این جوامع، میتواند به انتقال ناامنی و درگیریهای قومی-مذهبی به درون خاک این کشورها بینجامد. از اینرو، دولتهای غربی باید با رویکردی پیشگیرانه، نظارت اطلاعاتی و امنیتی را تقویت کرده، از ایجاد شبکههای فرقهگرایانه جلوگیری کرده و در عین حال، با حمایت از راهحلهای دیپلماتیک و انسانی در داخل سوریه، مانع از سرایت مستقیم این بحران به محیط داخلی خود شوند. حفظ انسجام اجتماعی و امنیت داخلی در کشورهای میزبان، اکنون در گرو سیاستگذاری آگاهانه و مسئولانه در برابر تبعات جنگ فرقهای سوریه است.
از این رو، اتخاذ یک سیاست پیشگیرانه و چندلایه از سوی غرب ضروری است؛ سیاستی که شامل مقابله با شبکههای افراطی، کنترل گفتمان فرقهگرایانه در فضای مجازی، حمایت از راهکارهای سیاسی در سوریه و سرمایهگذاری در طرحهای بازگشت داوطلبانه و امن پناهجویان باشد. غفلت از این واقعیت، نهتنها سوریه را بیشتر به سمت فروپاشی سوق میدهد، بلکه دامنه بیثباتی را به درون مرزهای غرب نیز خواهد کشاند.
در همین خصوص، کشورهای میزبان باید راهبرد مشخصی برای مقابله با پیامدهای احتمالی این وضعیت داشته باشند: از اعمال اقدامات بازدارنده گرفته تا اخراج افراد مرتبط با گروههای افراطی. با این حال، هیچیک از این سناریوها آیندهای باثبات را تضمین نمیکند؛ زیرا احساسات فرقهای میتوانند بستری برای خشونت، آشوب و فروپاشی اجتماعی در کشورهای میزبان فراهم آورند. در نتیجه، توقف فوری خشونتها در السویداء و در کل سوریه، بهویژه علیه اقلیتها، باید در اولویت قرار گیرد. همچنین باید با عواملی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در تغذیه و تقویت فرقهگرایی نقش دارند، برخورد قاطع صورت گیرد؛ چرا که در غیر این صورت، دامنه واکنشهای احتمالی، نهتنها کشورهای همسایه سوریه بلکه حتی اروپا و آمریکا را نیز در بر خواهد گرفت.