در حالی که بسیاری از تحلیلهای غربی، جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل را صرفاً تقابلی نظامی میان دو دشمن دیرینه میدانند، یادداشت جدیدی در وبسایت «E-International Relations» با نگاهی متفاوت به میدان آمده است. شبنم هالیدی، پژوهشگر روابط بینالملل، در این مقاله با نقد اروپامحوریِ رایج در نظریههای سیاسی، تلاش میکند روایت ایران را بهعنوان بازیگری مستقل، دارای منطق و کنشگری فعال در معادلات جهانی بازتعریف کند؛ روایتی که میکوشد صحنه سیاست بینالملل را از انحصار روایت غربی خارج سازد.
ایران ویو24- بین الملل
متن حاضر، گزارشی است از یادداشت «تفکر جهانی درباره جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل» نوشته شبنم هالیدی که در ۱۹ اکتبر ۲۰۲۵ در وبسایت «E-International Relations» منتشر شده است. یادداشت مورد اشاره، جنگ 12 روزه را به عنوان یک مطالعه موردی برای کاربست چارچوب نظری «روابط بینالملل جهانی» مورد استفاده قرار میدهد. هدف نویسنده، ارائه تحلیلی است که رویکردهای اروپامحور رایج در مطالعات روابط بینالملل را به چالش میکشد. برای این منظور، هالیدی سه رویکرد تحلیلی را پیشنهاد میکند:
۱) قرار دادن بازیگرانی که عموماً به عنوان «دیگری» شناخته میشوند، در مرکز تحلیل ۲) استفاده از تحلیلی چندمقیاسی و مبتنی بر زمینههای تاریخی و ۳) توجه به کنشگری بازیگران در حاشیه سیاست جهانی.
1. نقد اروپامحوری و بازتعریف جایگاه ایران
اساس استدلال هالیدی بر نقد جریان اصلی نظریههای روابط بینالملل بنا شده است. او این نظریهها را دارای سوگیری «اروپامحور» میداند که منجر به تحلیلهای یکجانبه از رویدادهای جهانی، خصوصاً در خاورمیانه میشود. چنین نقدی قابل توجه است، زیرا با این دیدگاه همراستاست که تحلیلهای غربی غالباً با پیشفرضهای مشخص، ایران را به عنوان یک بازیگر متخاصم معرفی کرده و منطق راهبردی آن را نادیده میگیرند.
هالیدی با استناد به نظریات مرتبط با «روابط بینالملل جهانی» چارچوبی را معرفی میکند که تلاش دارد ایران را نه صرفاً به عنوان یک ابژه برای تحلیل، بلکه به عنوان یک فاعل مستقل و دارای منطق در نظر بگیرد. سه رویکردی که او پیشنهاد میکند، ابزارهای تحقق این هدف هستند.
2. مرکزیتبخشی به «دیگری»؛ ایران به مثابه نقطه آغاز تحلیل
اولین اصل روششناختی مورد تاکید هالیدی، قرار دادن بازیگری است که در گفتمان غالب به عنوان «دیگری» ساخته شده، در مرکز تحلیل. او با استناد به بیانیه گروه 7- G7 که در آن بر «حق اسرائیل برای دفاع از خود» تأکید شده، نشان میدهد که چگونه ساختارهای قدرت جهانی، موضعی جانبدارانه به نفع اسرائیل اتخاذ میکنند. چنین رویکردی، شاهدی بر استانداردهای دوگانه حاکم بر نظام بینالملل است.
پیشنهاد هالیدی مبنی بر اتخاذ یک رویکرد «ایران-محور» به این معناست که تحلیلگر باید تلاش کند تا منطق کنشها و واکنشهای ایران را از دریچه منافع، تاریخ و نگرانیهای امنیتی خود این کشور درک کند. این موضع با تاکید مکرر جمهوری اسلامی بر این نکته همسو است که سیاستهای منطقهایاش ماهیتی واکنشی در برابر تهدیدات مستمر از سوی ایالات متحده و اسرائیل دارد.
3. تحلیل چندمقیاسی و زمینههای تاریخی؛ فراتر از نقطه آغاز جنگ
نویسنده بر لزوم درک ریشههای تاریخی و ارتباط میان سیاست داخلی و خارجی طرفین درگیر تاکید میکند. او استدلال مینماید که نقطه شروع درگیری را نباید حمله ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ یا حتی عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ دانست. این نگاه تاریخی با موضع رسمی جمهوری اسلامی که همواره ریشه بحران را در اشغال سرزمین فلسطین و هفت دهه سرکوب فلسطینیان میداند، قرابت دارد.
ارجاع هالیدی به «جنگ در سایه» در سوریه و مهمتر از آن، به رسمیت شناختن محوریت مسئله فلسطین، بُعد دیگری از تحلیل اوست. استناد به اقدام آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دیوان بینالمللی دادگستری و گزارش کمیسیون سازمان ملل درباره «ارتکاب نسلکشی» توسط این رژیم در غزه، به نوعی بازتابدهنده استدلال حقوقی و سیاسی جمهوری اسلامی در مجامع آکادمیک غربی است. این چارچوب تحلیلی، جنگ 12 روزه را نه یک اقدام منفرد، بلکه بخشی از یک روند طولانیمدت تجاوز و اشغالگری از سوی رژیم صهیونیستی معرفی میکند.
4. کنشگری بازیگران حاشیه: بازنمایی صدای ایران
سومین رویکرد هالیدی، تمرکز بر «کنشگری» ایران و ایرانیان و عبور از کلیشههایی است که آنها را موجودیتی یکپارچه و منفعل به تصویر میکشد. او این کنشگری را در دو سطح بررسی میکند؛
- کنشگری در سطح دولت: مقاله به گفتمان رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان اشاره میکند که با استفاده از مفاهیمی چون «رژیم صهیونیستی»، «تجاوز وحشیانه» و به چالش کشیدن ادعاهای اسرائیل در زمینه «دموکراسی و حقوق بشر»، در تلاش است تا این رژیم را به عنوان یک دولت سرکش در عرصه بینالمللی معرفی کند. این بخش از تحلیل، ظرفیت ایران برای کنشگری فعال در حوزه دیپلماسی عمومی و جنگ روایتها را به نمایش میگذارد و نشان میدهد ایران تنها یک بازیگر نظامی نیست.
- کنشگری در سطح جامعه: هالیدی همچنین به موضع برخی گروههای اپوزیسیون میپردازد و به نقل از یک منبع، بیان میکند که حتی این گروهها نیز حمله اسرائیل را به دلیل نقض حاکمیت ملی ایران و آسیبرساندن به فرایندهای داخلی، محکوم کردهاند. از منظر تحلیل کلان، این بخش از متن میتواند به عنوان شاهدی بر وجود یک اجماع ملی در ایران در برابر تجاوز خارجی، فارغ از گرایشهای سیاسی داخلی، تفسیر شود.
مقاله شبنم هالیدی نشان میدهد که چگونه کاربست نظریه «روابط بینالملل جهانی» میتواند به درک متفاوتی از سیاستهای ایران و منطق تقابل آن با اسرائیل منجر شود؛ درکی که با تصویر سادهانگارانه و غالباً منفی رسانهها و محافل سیاسی غربی فاصله دارد.