AR | EN

1404-09-22 01:42

AR | EN

1404-09-22 01:42

اشتراک گذاری مطلب

روایت ایران مداخله‌گر: اهداف راهبردی و بازتولید رسانه‌ای در منطقه

خط رسانه‌ای «ایران مداخله‌گر» چه اهداف راهبردی را دنبال می‌کند و چگونه تلاش می‌کند دیپلماسی تهران و مشروعیت داخلی آن را تضعیف کند؟ چرا سیاست‌مدارانی چون یوسف رجی به بازتولید این روایت روی می‌آورند و چگونه از آن برای تقویت سهم خود در قدرت داخلی و منطقه‌ای بهره می‌گیرند؟

 

ایران ویو24- دفاعی و امنیتی

 

یکی از خطوط روایی کلیدی در چارچوب سیاست ایران‌هراسی و جنگ رسانه‌ای–سیاسی چندسطحی غربی- صهیونیستی علیه تهران، روایت «ایران مداخله‌گر در غرب آسیا» است. این روایت با استناد به ادعاها و تحلیل‌های رسانه‌ای و سیاسی غربی، صهیونیستی و در برخی موارد عربی، جمهوری اسلامی ایران را به «مداخله مستقیم یا غیرمستقیم در امور داخلی سایر دولت‌های منطقه» متهم می‌کند.
از منظر فنی و تحلیلی، این خط روایی علاوه بر ابعاد رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی، کارکرد راهبردی و ساختاری در امنیت و سیاست منطقه‌ای دارد و اهداف مشخصی را دنبال می‌کند که می‌توان آن‌ها را به شرح زیر طبقه‌بندی کرد:

۱) مشروعیت‌بخشی به فشارهای سیاسی و دیپلماتیک علیه تهران

یکی از اهداف راهبردی این روایت، ایجاد متن و زمینه تحلیلی است که فشار سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک علیه ایران را موجه جلوه دهد. اگر جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کشوری معرفی شود که در امور داخلی دولت‌های دیگر دخالت و باعث بی‌ثباتی منطقه‌ای می‌شود، آنگاه اقدامات فشارساز و تحریمی غیرقانونی آمریکا و متحدان غربی، به‌عنوان واکنش ضروری و مشروع به رفتار بی‌ثبات‌کننده ایران قابل توجیه خواهد بود.

۲) ایجاد نارضایتی داخلی و فرسایش سرمایه اجتماعی در ایران

یکی دیگر از مهمترین اهداف محوری این خط روایی، که در امتداد تحریم‌های سیاسی–اقتصادی و راهبرد فشار حداکثری علیه نظام سیاسی ایران تعریف می‌شود، ایجاد نارضایتی داخلی و تضعیف سرمایه اجتماعی حاکمیت است. در این چارچوب، روایت‌سازی رسانه‌ای به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که این انگاره را القا کند که دولت ایران منابع مالی و ظرفیت‌های اقتصادی مورد نیاز برای تأمین خدمات عمومی، رفاهی و معیشتی شهروندان خود را نه در داخل، بلکه در راستای نفوذ سیاسی و امنیتی در منطقه هزینه می‌کند.

از منظر فنی، این روایت با پیوند زدن فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم‌ها به سیاست منطقه‌ای ایران، تلاش می‌کند مسئولیت مشکلات معیشتی و اقتصادی را از عامل خارجی (تحریم‌ها و فشارهای آمریکایی-غربی) به تصمیمات راهبردی تهران در حوزه سیاست خارجی منتقل کند. به این ترتیب، افکار عمومی داخلی به سمت این برداشت هدایت می‌شود که هزینه‌های حضور منطقه‌ای ایران مستقیماً عامل کاهش رفاه داخلی است.

این چارچوب روایی همزمان می‌کوشد کارکرد امنیت‌ساز و بازدارنده سیاست منطقه‌ای ایران را نیز مخدوش جلوه دهد؛ به‌گونه‌ای که تأثیر ثبات منطقه‌ای ناشی از توازن قدرت ایران بر امنیت سرزمینی و ملی کشور نادیده گرفته یا کم‌اهمیت نشان داده شود. در نتیجه، سیاست منطقه‌ای ایران نه به‌عنوان یک مؤلفه راهبردی برای افزایش امنیت ملی، بلکه به‌عنوان بار مالی و عامل فشار داخلی بازنمایی می‌شود.

در مجموع، این خط روایی با هدف ایجاد شکاف ادراکی میان جامعه و حاکمیت عمل می‌کند و می‌کوشد نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی را به سیاست خارجی و منطقه‌ای ایران پیوند بزند تا زمینه فرسایش اعتماد عمومی، افزایش فشار اجتماعی و در نهایت تضعیف توان تصمیم‌سازی راهبردی تهران را فراهم سازد.

 

3) مشروعیت‌بخشی به اقدامات متجاوزانه اسرائیل در غرب آسیا

در چارچوب این خط روایی، اتهام مداخله‌گری ایران، به‌ویژه در لبنان، سوریه و عراق، به گونه‌ای طراحی و منتشر می‌شود که نقش تهران به‌عنوان یک بازیگر فراملی و نفوذگر منطقه‌ای برجسته شود. از منظر فنی، این روایت زمینه تحلیلی و سیاسی برای توجیه عملیات‌های نظامی و امنیتی اسرائیل در منطقه را فراهم می‌آورد. اقدامات اسرائیل در این قالب، به‌صورت عملیات پیش‌دستانه و بازدارنده تحلیل می‌شوند، نه تجاوز، و به‌عنوان بخشی از کارزار چندلایه مقابله با نفوذ ایران معرفی می‌گردند. به‌ویژه، برجسته‌سازی نقش ایران در لبنان و حزب‌الله، زمینه را برای توجیه حملات نظامی و تجاوزات اسرائیل در جنوب لبنان و سوریه فراهم می‌کند.

۴) تضعیف دیپلماسی منطقه‌ای ایران

این خط روایی رسانه‌ای، علاوه بر ابعاد امنیتی و راهبردی، به‌طور مشخص با هدف تضعیف دیپلماسی منطقه‌ای ایران و اختلال در فرآیندهای عادی‌سازی روابط تهران با همسایگان طراحی شده است. چرا که تقویت روابط سیاسی و اقتصادی ایران با کشورهای منطقه نه تنها به‌معنای ایجاد محیطی پایدار و امن برای تهران است، بلکه افزایش جایگاه ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران را نیز در پی دارد؛ عاملی که به تاب‌آوری کشور در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی غربی کمک می‌کند و همزمان انتقال تهدید رژیم صهیونیستی به مرزهای ایران را محدود می‌سازد.

از لحاظ فنی، این روایت رسانه‌ای با بازنمایی ایران به‌عنوان عامل بی‌ثباتی و مداخله‌گر در امور داخلی همسایگان، زمینه را برای مهار دیپلماسی فعال تهران و کاهش اثرگذاری آن در صحنه منطقه‌ای فراهم می‌آورد. این فرآیند موجب می‌شود کشورهای منطقه نسبت به تعامل اقتصادی، سیاسی و امنیتی با ایران محتاط‌تر عمل کنند و فرصت‌های همکاری سازنده کاهش یابد.

 

۵) تضعیف سرمایه اجتماعی جریان مقاومت

خط رسانه‌ای «ایران مداخله‌گر» به طور مشخص در راستای تضعیف سرمایه اجتماعی جریان‌های مقاومت ضد آمریکایی و صهیونیستی عمل می‌کند. این روایت با هدف کاهش مشروعیت و نفوذ محور مقاومت در سطح داخلی و منطقه‌ای، غالباً توسط جریان‌های سیاسی غربگرا و مخالف مقاومت بازتولید می‌شود. از منظر فنی، این بازتولید از طریق تحلیل‌های رسانه‌ای جهت‌دار و شبیه‌سازی فضای سیاسی–اجتماعی، تلاش می‌کند سهم این جریان‌ها را در ساختار قدرت داخلی و منطقه‌ای محدود کرده و فضای فعالیت‌های مقاومت را کنترل کند.

نمونه شاخص این خط روایی، اظهارات اخیر یوسف رجی، وزیر امور خارجه لبنان است. وی در مصاحبه‌های رسانه‌ای، با نادیده گرفتن حملات متجاوزانه رژیم اسرائیل، سیاست‌های ایران را منبع اصلی بی‌ثباتی در لبنان و منطقه معرفی کرده و نقش تهران را «بسیار منفی» ارزیابی کرده است. از منظر تحلیلی، این ادعاها به صورت ضمنی پوششی بر ناکارآمدی برخی مقامات غربگرای لبنان و فرافکنی از سوی عامل آمریکایی-اسرائیلی نیز محسوب می‌شوند، زیرا علی‌رغم گذشت بیش از یک سال از توافق آتش‌بس لبنان و در شرایطی که حزب‌الله فعالیت عملیاتی گسترده‌ای انجام نمی‌دهد، این مقامات نتوانسته‌اند از تجاوزات اسرائیل جلوگیری کرده و حاکمیت سرزمینی کشور را تضمین کنند و عملا آمریکا به عنوان ضامن آتش بس نیز در خدمت اهداف توسعه طلبانه صهیونیستی در لبنان قرار دارد.

در کل این روایت رسانه‌ای با انگیزه ایجاد فاصله میان افکار عمومی و جریان مقاومت و بازنمایی ایران به‌عنوان عامل بی‌ثباتی، همزمان دو کارکرد را دنبال می کند: اول، مشروعیت فعالیت‌های گروه های مقاومت را به عنوان عوامل نیابتی و عوامل خارجی تحت تأثیر قرار دهد و دوم، امکان فشار سیاسی و محدودسازی عملیاتی این جریان‌ها را در سطح منطقه‌ای فراهم کند.

 

۴) تقویت شکاف و منازعه «فرهنگی–ایدئولوژیک»

این خط رسانه‌ای همچنین به تقویت زمینه‌های تعارض میان کشورهای اسلامی منطقه کمک می‌کند و مانع از شکل‌گیری وحدت سیاسی در برابر رژیم صهیونیستی می‌شود. در این روایت، ایران و متحدانش به‌عنوان حامل یک پروژه ایدئولوژیک فراملی معرفی می‌شوند که با ساختار دولت–ملت و نظم غربی ادعاکننده امنیت در تضاد است.
این دیدگاه منازعه هویتی و ایدئولوژیک بین تهران و کشورهای مختلف منطقه و جامعه بین‌الملل را پررنگ می‌کند و باعث می‌شود خط‌مشی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها با پیش‌فرض «تهدید ایران» و «تهدید ایدئولوژیک» شکل گیرد.

جمع‌بندی راهبردی

روایت «ایران مداخله‌گر در غرب آسیا» در رسانه‌ها و سخنان سیاست‌مداران غربی، صهیونیستی و بعضا منطقه‌ای، به‌عنوان ابزاری راهبردی عمل می‌کند و اهداف زیر را دنبال می‌کند:

  1. تفرقه‌افکنی میان کشورهای منطقه و ایجاد شکاف در محور مقاومت و ممانعت از وحدت در برابر رژیم صهیونیستی.

  2. تثبیت چارچوب امنیتی–راهبردی که سیاست‌ها و اقدامات متجاوزانه اسرائیل را تحت عنوان بازدارندگی مشروع جلوه می‌دهد.

  3. مشروعیت‌بخشی به فشار سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک علیه ایران و توجیه تحریم‌ها و اقدامات تهاجمی غرب و متحدان منطقه‌ای.

  4. ایجاد و تقویت هراس و سردرگمی در تصمیم‌گیری‌های داخلی ایران و متحدان آن در منطقه.

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسی
جهان
تحلیل و یاداشت ها