غرب آسیا امروز در نقطهای حساس ایستاده است؛ جایی که تحولات ژئوپلیتیکی، رقابتهای قدرتهای بزرگ و معادلات انرژی درهمتنیدهاند. در این میان، اسرائیل با سیاستهای بحرانساز و اقدامات تخریبی، نهتنها ثبات همسایگان خود را تهدید میکند، بلکه امنیت انرژی، کریدورهای راهبردی و امکان همگرایی منطقهای را نیز به چالش کشیده است؛ روندی که پیامدهای مستقیم آن دامن اروپا و شرکای خود تلآویو را هم خواهد گرفت.
دکتر مجتبی اشرافی، کارشناس مسائل بین المللغرب آسیا
دهههاست که بهعنوان یکی از پیچیدهترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان شناخته میشود؛ منطقهای که انرژی، کریدورها، ایدئولوژیها و رقابتهای قدرتهای بزرگ در هم تنیده شدهاند. در میان همه بازیگران، اسرائیل بهطور سیستماتیک با سیاستهای بحرانساز خود به یکی از منابع اصلی بیثباتی منطقه بدل شده است. تلآویو نهتنها امنیت را برای همسایگان مستقیم خود مخدوش کرده، بلکه با گسترش اقدامات تخریبی در حوزههای انرژی، کریدورها و امنیت دریایی، کل معادلات ژئوپلیتیک غرب آسیا را تحت فشار قرار داده است.
یکی از مهمترین پیامدهای این سیاست، افزایش سطح بیاعتمادی میان کشورهای منطقه است. در شرایطی که ایران، عربستان، امارات و سایر قدرتهای منطقهای بهتدریج به ضرورت همکاری برای کاهش تنشهای فرسایشی پی بردهاند، اسرائیل با اقدامات تحریکآمیز تلاش میکند شکافهای قدیمی را بازتولید کند. این سیاست مانع اصلی شکلگیری سازوکارهای امنیت جمعی در خلیج فارس و شرق مدیترانه است؛ سازوکارهایی که میتوانستند امنیت انرژی و ثبات تجاری را تضمین کنند.
پیامد دیگر، تضعیف امنیت انرژی در سطحی فراتر از مرزهای ملی است. حضور و نفوذ اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل در خلیج فارس، دریای سرخ و شرق مدیترانه، به معنای افزایش احتمال حملات سایبری، عملیات خرابکارانه علیه زیرساختهای نفتی و تهدید امنیت کشتیرانی است. هرگونه اختلال در این حوزهها، بلافاصله بازار جهانی را دچار شوک میکند و هزینه انرژی برای اروپا و شرق آسیا را بالا میبرد.
بهبیان دیگر، اسرائیل با بازی خطرناک خود امنیت انرژی جهان را به گروگان گرفته است. تنشآفرینی اسرائیل همچنین رقابتهای کریدوری در منطقه را تشدید کرده است. پروژههایی نظیر کریدور هند–خاورمیانه–اروپا، که با نقشآفرینی تلآویو طراحی شدهاند، عملاً نه یک مسیر اقتصادی پایدار، بلکه ابزاری برای حذف ایران و ایجاد موازنه مصنوعی در برابر محورهای شرقی بهشمار میروند. اما این مسیرها بهدلیل طولانی بودن، شکنندگی امنیتی و وابستگی به محیطهای بیثبات، در عمل نه تنها جایگزین ایران نمیشوند، بلکه رقابتهای ژئوپلیتیک را شعلهورتر کرده و منطقه را به صحنهای پرخطرتر بدل خواهند کرد.
در سطح کلانتر، اسرائیل با پیوند زدن بحرانهای محلی به رقابت قدرتهای بزرگ، عملاً غرب آسیا را به میدان جدال میان آمریکا، روسیه و چین تبدیل کرده است. این سیاست اگرچه در کوتاهمدت به تلآویو امکان میدهد توجه قدرتهای بزرگ را به خود جلب کند، اما در بلندمدت منطقه را به شدت آسیبپذیر خواهد کرد.
افزایش حضور نظامی خارجی، تضعیف ظرفیتهای بومی برای مدیریت بحران و تشدید وابستگیهای امنیتی، پیامدهای اجتنابناپذیر این روند است. از سوی دیگر، کشورهای اروپایی باید درک کنند که همراهی با سیاستهای تخریبی اسرائیل در غرب آسیا بهطور مستقیم منافع آنها را تهدید میکند. اروپا بیش از هر منطقه دیگری به انرژی ارزان و مسیرهای کوتاه ترانزیتی نیازمند است. هرگونه بیثباتسازی در خلیج فارس یا شرق مدیترانه، هزینههای واردات انرژی به اروپا را افزایش داده و آسیبپذیری اقتصادی آن را تشدید خواهد کرد.
به همین دلیل، اروپاییها باید بدانند که سیاست اسرائیل نه یک استراتژی توسعهگرا، بلکه یک بازی پرهزینه و بحرانآفرین است که نهایتاً گریبان خود آنها را نیز خواهد گرفت.ایران و کشورهای منطقه بارها تأکید کردهاند که امنیت غرب آسیا تنها از مسیر همکاری جمعی و احترام به واقعیتهای ژئوپلیتیک حاصل میشود. حذف یا تضعیف ایران از معادلات منطقهای نه ممکن است و نه سودمند؛ برعکس، این سیاست تنها به افزایش سطح درگیریها و تشدید رقابتهای مخرب خواهد انجامید.
اسرائیل با نادیده گرفتن این واقعیت، عملاً در حال حرکت به سوی ایجاد یک «غرب آسیا بیثباتتر» است؛ وضعیتی که بیش از هر طرفی، کشورهای اروپایی و حتی شرکای منطقهای تلآویو را متضرر خواهد کرد. در نهایت، پیام روشن است: اسرائیل نمیتواند امنیت خود را بر پایه ناامنسازی منطقه بنا کند. غرب آسیا بیش از هر زمان دیگری نیازمند ثبات و همگرایی است. اگر تلآویو به مسیر بحرانآفرینی ادامه دهد، نه تنها به هدف خود در مهار ایران نخواهد رسید، بلکه هزینههای ژئوپلیتیک و اقتصادی غیرقابلپیشبینی بر دوش کل منطقه و اروپا خواهد گذاشت. به بیان دیگر، بازی اسرائیل در غرب آسیا یک بازی باخت–باخت است که باید پیش از دیر شدن متوقف شود.