AR | EN

1404-10-06 21:03

AR | EN

1404-10-06 21:03

اشتراک گذاری مطلب

چرا اسرائیل پس از جنگ 12 روزه، «تهدید موشکی ایران» را جایگزین پرونده هسته‌ای کرد؟

تل‌آویو تمرکز تبلیغاتی خود را بار دیگر بر «تهدید ایران» بازآرایی کرده است؛ اما این‌بار، نه پرونده هسته‌ای، بلکه توان موشکی و پهپادی ایران به کانون اصلی جنگ روایت‌ها تبدیل شده است.

ایران ویو24- بین الملل

در روایت رسمی رژیم صهیونیستی، همواره محور اصلی فشار سیاسی و جنگ روانی علیه ایران بر یک گزاره ثابت استوار بوده است: ادعای نزدیک شدن تهران به «آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای». این گزاره، طی بیش از دو دهه، به‌طور مستمر تکرار شده و به بخشی از ادبیات استاندارد امنیتی اسرائیل و متحدانش تبدیل شده است؛ بی‌آن‌که مبانی حقوقی، فنی و زمانی آن به‌طور جدی مورد راستی‌آزمایی قرار گیرد. با این حال، جنگ تابستان ۱۴۰۴ نقطه عطفی در کارآمدی این روایت ایجاد کرد.

پس از جنگ تابستان ۱۴۰۴ (ژوئن ۲۰۲۵) و در شرایطی که رژیم صهیونیستی با انباشت بی‌سابقه‌ای از فشارهای سیاسی، حقوقی و افکار عمومی در سطح داخلی و بین‌المللی مواجه شده است، تل‌آویو به‌طور نظام‌مند تمرکز تبلیغاتی و گفتمانی خود را بار دیگر بر «تهدید ایران» بازآرایی کرده است. این‌بار اما، برخلاف دوره‌های پیشین که برنامه هسته‌ای ایران در کانون جنگ روانی قرار داشت، برنامه موشکی و پهپادی ایران به‌عنوان محور اصلی روایت امنیتی جدید برجسته شده است.

مقامات و منابع صهیونیستی در هفته‌های اخیر، با تکرار گزاره‌های آشنا درباره «نزدیکی ایران به آستانه تسلیحات راهبردی»، تلاش کرده‌اند چارچوب ادراکی تازه‌ای علیه ایران تعریف کنند؛ چارچوبی که هدف آن، انتقال تمرکز از پیامدهای حقوقی و انسانی جنایات اسرائیل در غزه، لبنان و سوریه و همچنین جنگ اخیر با ایران، به بازتولید یک تهدید ساختاری و بلندمدت در ذهن افکار عمومی غربی است. در این روایت‌سازی جدید، برنامه موشکی ایران نه به‌عنوان یک مؤلفه بازدارندگی دفاعی، بلکه به‌مثابه یک «تهدید بی‌ثبات‌کننده منطقه‌ای» بازنمایی می‌شود.

در چنین شرایطی، انتقال تمرکز تبلیغاتی از برنامه هسته‌ای به برنامه موشکی و پهپادی ایران، بیش از آن‌که یک تغییر تصادفی باشد، واکنشی محاسبه‌شده به واقعیت‌های جدید میدان نبرد است. در جریان جنگ تحمیلی اخیر ـ که با حملات مستقیم به برخی تأسیسات هسته‌ای ایران همراه بود ـ نه‌تنها ادعای «فلج‌سازی ظرفیت‌های راهبردی ایران» محقق نشد، بلکه پاسخ متقابل تهران، به‌ویژه در حوزه موشکی، به‌طور عملی کارآمدی و دقت سامانه‌های بومی ایران را در ضربه‌زدن به اهداف مشخص در عمق سرزمین‌های اشغالی به نمایش گذاشت. این تحول میدانی که منجر به درخواست آتش بس فوری از سوی محور متجاوز آمریکایی-صهیونیستی شد، معادله جنگ روایت‌ها را نیز دستخوش تغییر کرد.

از منظر ادراکی، جنگ اخیر باعث شد بخشی از افکار عمومی جهانی، به‌ویژه در سطوح نخبگانی و نظامی، با واقعیت توان موشکی و پهپادی ایران نه به‌عنوان یک ادعای تبلیغاتی، بلکه به‌عنوان یک مؤلفه واقعی بازدارندگی آشنا شود. همین امر، تلاش اسرائیل برای بازنمایی این توانمندی‌ها به‌عنوان یک «تهدید غیرقابل‌کنترل» را هم‌زمان هم تقویت و هم دشوارتر کرده است؛ ؛ تقویت از آن جهت که شواهد عینی وجود دارد و دشوارتر از آن رو که این شواهد، کارکرد بازدارنده و دفاعی این توان، مشروعیت برنامه تسلیحات متعارف ایران را همزمان افزایش داده است.

در این چارچوب، پس از جنگ اخیر، تبلیغات منفی علیه برنامه موشکی و پهپادی ایران با سرعت و شدت بیشتری نسبت به گذشته گسترش یافت. تفاوت اساسی این دوره با پرونده هسته‌ای در آن است که این‌بار، برخلاف ادعاهای نظری و غیرقابل‌راستی‌آزمایی درباره اراده ایران برای ساخت تسلیحات اتمی، شواهد میدانی و عملیاتی برای اثبات قدرت موشکی در دسترس است. با این حال، همین واقعیت میدانی، پارادوکس جدیدی در روایت غربی و صهیونیستی ایجاد کرده است: از یک‌سو، توان پهپادی ایران به‌عنوان عامل بی‌ثبات‌کننده معرفی می‌شود و از سوی دیگر، گزارش‌های متعدد از محافل نظامی و صنعتی غرب ـ به‌ویژه در ایالات متحده ـ درباره مطالعه، الگوبرداری یا بهره‌گیری از الگوهای صنعتی و عملیاتی پهپادهای ایرانی منتشر می‌شود.

این دوگانگی، بیانگر شکاف فزاینده میان روایت رسمی امنیتی و ارزیابی‌های فنی–عملیاتی است. در سطح روایت سیاسی، تأکید مستمر بر «تهدید ایران» ابزاری برای مدیریت فشارهای بین‌المللی بر رژیم صهیونیستی، انحراف افکار عمومی از پیامدهای حقوقی جنگ‌های اخیر و توجیه تداوم برتری نظامی نامتعارف این رژیم به‌شمار می‌رود. اما در سطح فنی و راهبردی، توان موشکی و پهپادی ایران به‌عنوان یک واقعیت غیرقابل‌انکار، در حال اثرگذاری مستقیم بر محاسبات امنیتی و نظامی بازیگران بزرگ و منطقه‌ای است.

در مجموع، تشدید تمرکز تبلیغاتی اسرائیل بر برنامه موشکی و پهپادی ایران پس از جنگ تابستان ۱۴۰۴ را باید بخشی از یک راهبرد کلان «بازتعریف تهدید» دانست؛ راهبردی که هدف آن جبران فرسایش مشروعیت بین‌المللی، انحراف افکار عمومی از پیامدهای انسانی و حقوقی جنگ اخیر و بازسازی چارچوب بازدارندگی روانی در برابر ایران است. با این حال، تداوم این راهبرد با یک چالش ساختاری مواجه است: هرچه شواهد عینی از کارآمدی بازدارندگی متعارف ایران افزایش یابد، فاصله و تناقض میان برخورد بین‌المللی با توان دفاعی ایران و چشم‌پوشی از توانمندی‌های تهاجمی غیرمتعارف اسرائیل عمیق‌تر خواهد شد.

این در حالی است که در واقعیت راهبردی منطقه، تنها بازیگری که به‌صورت پایدار خارج از تمامی رژیم‌های راستی‌آزمایی هسته‌ای، شیمیایی و زیستی قرار دارد و هم‌زمان از مزیت بازدارندگی نامتقارن برخوردار است، رژیم صهیونیستی اسرائیل است؛ رژیمی با کارنامه‌ای سیاه در نقض گسترده حقوق بشر و ارتکاب جنایات سازمان‌یافته، از فلسطین اشغالی تا دیگر جبهه‌های منطقه‌ای.

اشتراک گذاری مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سیاسی
جهان
تحلیل و یاداشت ها