نتانیاهو در حالی کمآبی ایران را بهانه جنگ روانی کرده که کارنامه رژیم صهیونیستی، از محاصره غزه تا خرابکاری در زیرساختهای منطقه، جز ویرانی و بحران برای هیچ ملتی بهجا نگذاشته است.
تهران-ایران ویو24
اسرائیل در طول حیات خود، برای کدام جامعه آبادانی آورده است؟ حتی سرزمینهای اشغالی فلسطین، پس از قریب ۸۰ سال اشغال و کنترل نظامی، همچنان با فقر، محرومیت و بحرانهای گسترده معیشتی و زیستمحیطی دست و پنجه نرم میکند. شاخصهای توسعه انسانی در این مناطق، از بیکاری تا کمبود آب سالم، گواهی است بر اینکه رژیم صهیونیستی نه تنها آبادانی نمیآورد، بلکه زیرساختهای حیاتی ملتها را منهدم و ویران میکند.
محاصره آب، غذا، دارو و خدمات بهداشتی در غزه و اکنون بزرگنمایی بحران آب در ایران، دو روی یک سیاست دیرینه و غیرانسانی رژیم صهیونیستی است؛ سیاستی که معیشت و نیازهای اولیه مردم را به سلاحی جنگی تبدیل میکند تا با تحمیل تشنگی، گرسنگی و مرگ، رقیبان را حذف و با جنگ روانی، اراده ملتها را در هم بشکند. این رویکرد سالهاست نه تنها علیه فلسطین، بلکه علیه کشورهای دیگری که با سیاستهای توسعهطلبانه اسرائیل مقابله کردهاند، اعمال میشود.
این بار، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی، در ویدئویی خطاب به مردم ایران، با ادبیاتی آمیخته به تحقیر و القائات روانی، کوشید بحران کمآبی را بهانهای برای تحریک افکار عمومی و ایجاد نارضایتی گسترده کند؛ غافل از آنکه چنین تناقضگوییها، بیش از هر چیز، «غیریت» و فاصله عاطفی و هویتی ایرانیان از این رژیم را تقویت میکند. واقعیت این است که هر چه چهره حقیقی دشمنی اسرائیل با انسانیت، تمامیت ارضی کشورهای منطقه و بهویژه ایران روشنتر میشود، پیوند مردم با سرزمین مادری و تعهد به استقلال و حاکمیت ملیشان استوارتر میگردد.
البته پاسخ به این قبیل تبلیغات، نه در انکار وجود مشکلات واقعی، بلکه در افشای اهداف پنهان و مقابله با روایت تحریفشده نهفته است. مردم ایران سزاوار آناند که به آمار دقیق، تحلیلهای علمی و برنامههای کارآمد برای مدیریت منابع آبی و مقابله با تغییرات اقلیمی دسترسی داشته باشند. اما در عین حال، تجربه تاریخی و آگاهی سیاسی به آنها آموخته که فریب پیامهایی را نخورند که هدف اصلیشان تضعیف جامعه، بیاعتبار کردن دولت و ضربه به موجودیت کشور است.
در نهایت باید دید که پشت این لحن به ظاهر «نگران» نتانیاهو چه پنهان شده است: زنجیرهای از شکستهای سنگین نظامی و سیاسی در جبهههای منطقهای، از غزه تا لبنان، و هراس از فروپاشی طرحهای توسعهطلبانه اسرائیل. آنچه او امروز عرضه میکند، همان سیاست کهنه و بارها شکستخورده است: استفاده ابزاری از بحرانها و فشار بر زیرساختهای حیاتی، برای تضعیف حاکمیتها و تجزیه کشورها. این سیاست در غزه با محاصره آب و غذا، در سوریه و لبنان با تحرکات نظامی و خرابکاری، و در ایران با ترکیبی از جنگ روانی، بزرگنمایی مشکلات، نفوذ گروههای تروریستی به مرزها و عملیات تخریب زیرساختهای حیاتی دنبال میشود.
سیاستی که در ذات خود، نه به آبادانی، بلکه به ویرانی میانجامد و در برابر آن، تنها آگاهی ملی، انسجام اجتماعی و دفاع آگاهانه از حاکمیت است که میتواند مانع تحقق اهداف طراحان آن شود.