واقعیت این است که جسارت دشمن نه از قدرت بیچونوچرای او، بلکه از نبود انسجام در سطوح تصمیمسازی ما نشأت میگیرد. نبود روایت راهبردی واحد، تأخیر در شکلدهی به جبهه بازدارنده منطقهای، و اتکای بیش از حد به ادبیات دفاعی، فرصت بهرهبرداری روانی را برای دشمن فراهم کرده است.
کیوان دارابخانی، پژوهشگر حقوق و تحلیلگر سیاسی و امنیتی حوزه فلسطین اشغالی
تحولات اخیر در جغرافیای تنش میان ایران و رژیم صهیونیستی، از سطح هشدارهای اطلاعاتی فراتر رفته و بهسوی بازتعریف میدانی در حال حرکت است. گزارشهای منتشرشده از منابع نزدیک به تحلیلگران امنیتی رژیم صهیونسیتی، حکایت از افزایش سطح هماهنگی عملیاتی میان آمریکا و تلآویو دارد؛ آنهم در قالب سناریوهایی که مستقیماً زیرساختهای ایران را هدف گرفتهاند. این تحرکات، نه صرفاً یک تهدید موضعی، بلکه نشانهای از تحول در «سیاست مهار» کلاسیک غرب علیه ایراناند.
اگر تا دیروز عملیات ایذایی و سایبری، یا تحریک نیابتی در مناطق پیرامونی، ابزار اصلی این استراتژی بودند، امروز زمزمههایی از عبور از این مرزها به گوش میرسد؛ عبوری که میتواند معادله بازدارندگی منطقه را با چالش مواجه کند، بهویژه اگر پاسخ ایران تنها در قالب واکنشهای نظامی محدود باقی بماند. این تحول، نشانگر جسارت فزاینده رژیمی است که تصور میکند در سایه خلأهای درونی ایران میتواند میدان بازی را به نفع خود تغییر دهد.
واقعیت این است که جسارت دشمن نه از قدرت بیچونوچرای او، بلکه از نبود انسجام در سطوح تصمیمسازی ما نشأت میگیرد. نبود روایت راهبردی واحد، تأخیر در شکلدهی به جبهه بازدارنده منطقهای، و اتکای بیش از حد به ادبیات دفاعی، فرصت بهرهبرداری روانی را برای دشمن فراهم کرده است. در شرایطی که رژیم صهیونیستی تلاش دارد میدان را به سمت درون خاک ایران سوق دهد، صرفاً تکیه بر قدرت سخت کافی نیست. آنچه بیش از پیش حیاتی مینماید، احیای گفتمان راهبردی ملی است؛ گفتمانی که نهفقط واکنشی، بلکه آیندهساز باشد.
تهدید حملات مستقیم، هرچند در حال حاضر از نظر اجرایی در محدودهای محدود و قابل مهار است، اما به لحاظ روانی و ادراکی میتواند بر تصمیمگیران داخلی و همچنین انسجام عمومی تأثیرگذار باشد. صهیونیسم نظامی امروز بیش از آنکه در پی پیروزی در میدان نظامی باشد، بهدنبال شکستن روحیه بازدارندگی ذهنی ماست. آنها میخواهند هزینه واکنش ما را نه در پدافند هوایی، بلکه در محاسبات درونساختاری کشور بالا ببرند.
در این شرایط، بازتعریف راهبرد امنیت ملی ایران، امری فوری و حیاتی است. ترکیب بازدارندگی سخت و نرم، از دیپلماسی منطقهای هوشمند تا تعمیق عمق استراتژیک در مرزهای فرهنگی و امنیتی، میتواند بهعنوان یک نسخه بازدارنده پایدار عمل کند. علاوه بر این، گفتمان مقاومت نیز نیازمند بازآفرینی است؛ گفتمانی که صرفاً در موضع تدافعی باقی نماند، بلکه بتواند چشماندازی ایجابی، همافزا و تمدنساز برای آینده منطقه ارائه دهد.
امروز دشمن در حال آزمودن سطح هوشیاری و انسجام ماست. پاسخ ایران، باید نهتنها در میدان عملیات، که در میدان روایت و راهبرد نیز قاطع، هدفمند و فراتر از واکنشهای خطی باشد. آینده بازدارندگی منطقه، به آینده فهم ما از «امنیت ترکیبی» گره خورده است.