اظهارات اخیر دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا درباره آمادگی واشنگتن برای مذاکره مستقیم و دستیابی به توافق با ایران، بار دیگر فضای رسانهای و سیاسی را تحت تأثیر قرار داده است؛ سخنانی که در نگاه اول میتواند نشانهای از چرخش در رویکرد واشنگتن تلقی شود، اما در بطن خود پرسشهای جدیتری را بههمراه دارد. آیا این مواضع نشانه ورود به یک مسیر دیپلماتیک واقعی است یا صرفاً بخشی از یک بازی سیاسی – رسانهای برای افزایش فشار بر تهران؟ تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که همزمانی زبان تهدید، تحریم و دعوت به مذاکره، بخشی از الگوی ثابت سیاست خارجی آمریکا بوده است.
زهرا ترابی- سیاست خارجی
قاسم محبعلی مدیرکل پیشین وزارت امور خارجه در گفتگو با ایران ویو24، درباره اظهارات اخیر دونالد ترامپ مبنی بر خواهان مذاکره مستقیم با ایران هستیم گفت: آمریکا از منظر تکنیکی، فنی و دیپلماتیک اقدامات خودش را انجام داده؛ تحریمها را اعمال کرده، فشارها را افزایش داده و حتی بهزعم خودش برنامه نظامی ایران را هدف قرار داده و حالا میگوید بیایید مذاکره کنیم. در واقع، منطق این رویکرد این است که اگر ایران وارد مذاکره نشود، دوباره فشارها تشدید شود و حتی احتمال اقدامات نظامی مجدد هم مطرح شود. هدف اصلی این رفتار، یک هدف سیاسی است.
وی ادامه داد: اگر هم اقدام نظامی یا تحریم صورت نگیرد، باز هم در چارچوب همان منطقی است که ریچارد نفیو در کتاب معروفش درباره تحریمها به آن اشاره میکند؛ اینکه فشار و تحریم نهایتاً باید به یک راهحل سیاسی منجر شود. بنابراین، راهحل سیاسی همچنان مدنظر است، اما در شرایطی که هر طرف بهدنبال حداکثر منافع خودش است و مواضع اعلامی هم عمدتاً حداکثری بیان میشود.
محبعلی تصریح کرد: طبیعی است که هیچکس پشت تریبون یا مقابل رسانهها با مواضع حداقلی صحبت نمیکند. دیپلماسی محل معامله است؛ جایی که یک طرف امتیازی میدهد و در مقابل امتیازی میگیرد. اما به نظر میرسد در داخل ایران، درک دقیقی از سازوکار دیپلماسی وجود ندارد و تصور میشود همه مواضع باید علنی، رسانهای و پشت میکروفن بیان شود، در حالی که اگر طرف مقابل مواضع خودش را اعلام نکند، این بهمعنای کنار گذاشتن مواضع حداکثری نیست؛ بلکه این مواضع روی میز مذاکره مطرح میشود تا زمینه معامله فراهم شود.
او با اشاره به سرمقاله عراقچی به گاردین مبنی براینکه، تهران از مذاکرات جدی برای دستیابی به یک توافق منصفانه، مبتنی بر احترام و منافع متقابل، هراسی ندارد و همچنان برای توافق آماده است. اظهار کرد: تا زمانی که این منطق پذیرفته نشود، بنبست سیاسی ادامه خواهد داشت. هدف، سیاسی است، اما هر طرف از ابزارهای خودش استفاده میکند.در این میان، مسئله مهم انسجام در مواضع است. کسانی که تصمیمگیر هستند باید مواضع مشخص و واحدی را اعلام کنند. اگر سیاستهای کلی نظام بهدرستی و شفاف اعلام نشود و اظهارات مقامات با این سیاستها همراستا نباشد، طرف مقابل این پیامها را جدی نخواهد گرفت.
او با اشاره به صحبت های ترامپ در دیدار اخیرش با نتانیاهو بار دیگر تهدید کرده که در صورت بازسازی برنامه هستهای یا موشکی ایران، حمله نظامی تکرار خواهد شد. پاسخ داد: این تهدیدها را نمیتوان صرفاً تبلیغاتی دانست. جنگ هنوز بهطور کامل پایان نیافته؛ آنچه فعلاً برقرار است، نوعی آتشبس ناپایدار است که بدون یک توافق سیاسی جامع، میتواند هر لحظه فرو بریزد.
وی افزود: تجربههای تاریخی، از اوکراین گرفته تا لبنان و حتی جنگ ایران و عراق، نشان میدهد که آتشبس بدون توافق پایدار، شکننده است. در مورد ایران، گزینه نظامی که سالها گفته میشد روی میز است، حالا از روی میز وارد میدان شده و همین مسئله اهمیت دیپلماسی را دوچندان میکند. اگر زمانی احتمال درگیری وجود داشت، امروز این احتمال به یک واقعیت جاری تبدیل شده است.
مدیرکل پیشین وزارت امور خارجه تصریح کرد: در چنین شرایطی، برای جلوگیری از آغاز مجدد جنگ و تحمیل خسارات سنگینتر به کشور، باید اقدامات جدی دیپلماتیک انجام داد. ادامه تهدیدها، حتی اگر صرفاً در حد حرف باشد، آثار اقتصادی سنگینی دارد؛ از افزایش ریسک سرمایهگذاری گرفته تا تأثیر بر نرخ ارز، تجارت خارجی و هزینه مبادلات ایران با جهان.
محبعلی در پایان خاطرنشان کرد: بنابراین، این تهدیدها باید جدی گرفته شود. بحث دفاع یک موضوع است، اما تبدیلکردن دائمی کشور به صحنه رویارویی نظامی، نه به نفع اقتصاد است و نه به نفع امنیت ملی. متأسفانه در یکی دو سال اخیر، بهویژه در سال گذشته، این ملاحظات بهدرستی رعایت نشد و نتیجه آن، افزایش فشارهای اقتصادی و ورود کشور به فضای پرهزینه تنش و درگیری بود.


